کتاب اسپینوزای من

Spinoza-ye Man
کد کتاب : 37158
شابک : 978-9643745592
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 87
سال انتشار شمسی : 1394
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---
مرادحسین عباس پور
مراد حسین عباسپور، که با نام هنری م.ح.عباسپور شناخته شده است، دانش آموخته ی رشته ی فلسفه از دانشگاه تهران است. او مدتی درگیر شعر کلاسیک بوده و چند سالی را به سرودن شعر نو گذرانده است و بعد شعر را کنار می گذارد و به گفته ی خودش در خانه دائمی داستان اقامت می کند. حالا نزدیک به دو دهه است که درگیر داستان و نقد داستان و تحقیق در حوزه های ادبی و هنری است. اولین کتاب وی به نام «کافکا روایتگر تراژدی مدرن» در نقد آثار کافکا در سال ۱۳۸۳ به چاپ رسید. سپس کتابی در نقد آثار «مارسل پروست...
دسته بندی های کتاب اسپینوزای من
قسمت هایی از کتاب اسپینوزای من (لذت متن)
از مرتضا نفرت دارم. منتظرم بگوید هنوز هم لایت می کشی از گودو چه خبر؟ می گویم: «من با گودو کاری ندارم من منتظر یه نفر دیگه ام.» می گوید: «المیرا؟ ولی المیرا ازدواج کرد با یه نفر به اسم گوده، گودو یا گودین درست یادم نمی آد ولی می دونم کاملا خوشبختند.» فرو می ریزم با تمام وجود. آیت می گوید: «من یک وقتی خانواده ای را می شناختم به اسم گوتزو مادرشان زگیل داشت.» مرتضا می گوید: «بیا وقتمان را با این بحث های بیهوده تلف نکنیم. بیا تا فرصت هست کاری بکنیم. هر روز که به وجود ما احتیاج نیست. در واقع شخصا به وجود ما احتیاج نیست. بقیه هم به یکسان با این قضیه برخورد می کنند اگر نگوییم بهتر. این ناله های کمک که هنوز در گوش ما صدا می کند خطاب به همه ی بشریت است ولی در این مکان و در این لحظه ی خاص همه بشریت خواه ناخواه ما هستیم. پس بیا قبل از اینکه دیر بشه نهایت تلاشمان را بکنیم. بیا برای یکبار هم که شده به بهترین وجهی، نماینده ی این نژاد متعفنی باشیم که تقدیری ظالمانه ما را بهش منتسب کرده. ها چی می گی؟» جا می خورم چیزی نمی گویم؛ المیرا، برف، رد پاها، زمستان، دستها، دست های قرمز از زیادی سرما، شمع، گرما، دوباره همان دست ها، سفید، ساده، روشن، ایمان بیاوریم...