1. خانه
  2. /
  3. کتاب مسافران مه

کتاب مسافران مه

3.6 از 1 رأی

کتاب مسافران مه

Mosaferan-e Meh
انتشارات: روزگار
ناموجود
475000
درباره آوا (خدیجه) قاسمی
درباره آوا (خدیجه) قاسمی
آوا قاسمی، در بهار سال 1340 در روستایی از جنوب خراسان به دنیا آمد. چون پدرش پیش از تولد او برای کار به تهران رفته بود و قصد بازگشت نداشت لذا شش ماهه بود که برای همیشه به تهران کوچ کرد. سالهای شیرین دوران کودکیاش را با قصه های رویایی و رنگین مادرش و بعد کتاب قصه هایی که میخواند، گذراند. خیلی زود ازدواج کرد اما تحصیلاتش را ادامه داد و لیسانس ادبیات فارسی گرفت. او در یک خانواده اهل تحصیل و مطالعه به سر می برد. دو دختر و دو پسر دارد. دختر بزرگش نویسنده، مترجم و ترانهسرا است. دختر دومش با نوشتن آثاری چون "پت و مت"،"کت و مت"و فیلمنامه طنز "مرد زشت"طنز نویس است. پسرانش نیز دانشجو اهل موسیقی و ترانه سرا هستند. همسرش نیز شاعر، نویسنده، منتقد و استاد دانشگاه است .در کودکی مادرش هر شب برای او و خواهر و برادرهایش افسانه های قشنگی تعریف میکرد، مخصوصاً داستان منظوم زرد پری و سبز پری را به صورت خیلی قشنگ و با احساس برایشان میخواند. قاسمی قبل از نوشتن رمان چند فیلمنامه و تعدادی سریال تلویزیونی نیز نوشته است. در واقع علاقه اصلی او نوشتن فیلمنامه است اما بدلیل نداشتن ارتباط برای تبدیل به فیلم به نوشتن رمان روی آورده است.
دسته بندی های کتاب مسافران مه
قسمت هایی از کتاب مسافران مه

وباره تلفن زنگ زد و شاگرد پری خانم گفت: عروس خانم با شمان‏. همه زدند زیر خنده و گفتند: آقا داماد برای دیدن عروس بی‏تاب شده. تلفنی ته راهرو و جدا از سالن آرایشگاه بود. گوشی را که برداشتم صدا ناآشنا بود و آنچه را که می‏گفت باورم نمی‏شد. گیج شده بودم. صدای خنده و شوخی‏ها از من دور و دورتر می‏شد انگار سرم سبک شده بود و احساس معلق بودن داشتم.دهنم خشک شده بود و بدنم سرد شده بود. نمی‏دانم چقدر گذشت تا به خودم آمدم این‏بار صدای خنده و حرفهای خانم‏ها را کاملا می‏شنیدم آنها پشت سر من حرف می‏زدند. یکی گفت باید هم حرفهاشون طول بکشه این حرفها چند هفته اوله و همه خندیدند. ساک لباسهایم را که آویزان بود برداشتم و خودم را به حمام رساندم و به سرعت لباسهایم را عوض کردم. موهایم را باز کردم مانتویم را پوشیدم و و چادر و مقنعه‏ام را سر کردم و از پنجره به حیاط پریدم و از آنجا از در حیاط آرام بیرون رفتم و با تاکسی خودم را به آدرسی که داده بودند رساندم. طبق قرار آنها سه تا زنگ زدم و منتظر ماندم.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مسافران مه" ثبت می‌کند