کتاب خردادهای پاییزی

Khordad-haye Paeezi
کد کتاب : 38739
شابک : 978-6005759341
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 96
سال انتشار شمسی : 1395
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---
امید بلاغتی
من امید بلاغتی ام. متولد داراب. فارغ التحصیل کارشناسی کارگردانی سینما. اما خب از پانزده سالگی می نویسم. شیراز که زندگی می کردم دوره های داستان نویسی را پیش شهریار مندنی پور گذراندم و بعد هم که تهران دانشجو شدم و کار و درس و زندگی ام به تهران آمد.سینما خواندم و چند فیلم مستند ساختم و چند فیلم مستند و کوتاه مونتاژ کرده ام.چند تایی هم جایزه برای فیلم هایی که ساختم برده ام. تهیه کننده دو تا از فیلم های مستندم پیروز کلانتری بود و فکر می کنم مهم ترین معلم من در همه سال های یادگرفتنم هم پیروز کلانتر...
دسته بندی های کتاب خردادهای پاییزی
قسمت هایی از کتاب خردادهای پاییزی (لذت متن)
در فرودگاه خداحافظی مرگبار است. آن هم وقتی چند هفته قبل ترش زل زده باشد در چشم هایت و بگوید برای همیشه از اینجا می رود. بعد تو باید چه بگویی؟ مثلا باید بگویی نرو؟ که نقطه به نقطه هر جغرافیایی از این خاک سهم مشترک من است با تو؟! اصلا مگر می شود چیزی گفت؟! چشم ها آن تصمیمی که آدم در آن مصمم تر است را لو می دهند و حالا میانه عشق و رفتن، وقتی تصمیم به رفتن است می خواهی چه کنی؟! من هنوز هم باور دارم نباید کاری کرد. باید تماشا کرد. باید جزئیات رفتن را به نظاره نشست. باید حتی نگاه کرد اول پای چپش را می گذارد لبه ی گیت یا پای راستش را، باید نگاه کرد با کدام دستش چمدان را بر می دارد، هنوز جزئیات رفتارش را موقع خداحافظی، حفظ می کند یا نه؟! باید تنها تماشا کرد و به خاطر سپرد لحظه به لحظه آن زمانی را که تا به اتمام برسد، ویرانی آغاز می شود. من تنها یک اشتباه کردم؛ موقع خداحافظی شالش را از روی سرش برداشتم و بو کردم. همین بو سرگردانت می کند، سرگشته ات می کند. سرگردانی سخت تر و پیچیده تر از ویرانی است. موقع خداحافظی، در فرودگاه در این مرگبار ترین شکل خداحافظی، نباید کاری جز تماشا کرد. وگرنه سرگردانی جای ویرانی را می گیرد و این غریب ترین موقعیت بودن آدم است.