1. خانه
  2. /
  3. کتاب از چشم غربی

کتاب از چشم غربی

نویسنده: جوزف کنراد
3.7 از 1 رأی

کتاب از چشم غربی

Under Western Eyes
انتشارات: علم
٪15
355000
301750
معرفی کتاب از چشم غربی
از چشم غربی این رمان جنجالی که به عنوان یکی از بهترین دستاوردهای ادبی کنراد تحسین شده ، به طرز ماهرانه ای آشفتگی سیاسی روسیه در قرن نوزدهم را به تصویر می کشد و تحولات چشمگیر در زندگی یک دانشجو به نام رازموف را دنبال می کند ، در حالیکه او خود را برای کار در بوروکراسی تزاری آماده می کند.
طی طرحی که چرخ می خورد و بازمی گردد ، رازموف در توطئه انقلابی در گیر می شود وقتی که به یک دانش آموز دیگر که یک مقام عمومی را ترور می کند پناه می دهد. او که به طور فزاینده ای درگیر فتنه های سیاسی رادیکال ها می شود ، به آنارشیستی که به او کورکورانه اعتماد کرده بود خیانت می کند. مقامات سپس رازموف را برای مأموریتی جاسوسی اعزام میکنند و...
کتاب از چشم غربی یک مطالعه شخصیتی جذاب است که به طرز حیرت انگیزی ، دلمشغولی های رازوموف را در مورد نجابت و پاسخگویی را نشان می دهد ، هنگامی که با حقایق و ارزشهای یکپارچگی انسان و قدرت اخلاق روبرو می شود.
داستان این رمان در سنت پترزبورگ، ژنو و سوئیس می گذرد و پاسخ کنراد است به رمان جنایت و مکافات. مشهور بوده که کنراد از داستایفسکی متنفر بوده است! از چشم غربی پر است از بدبینی و درگیری در مورد شکست های تاریخی جنبش ها و آرمان های انقلابی. اظهارات کنراد در این کتاب و همچنین کتاب های دیگرش در مورد غیرمنطقی بودن زندگی ، کدورت شخصیت ، بی عدالتی ای که با آن رنج به افراد بی گناه و فقیر تحمیل می شود و بی احترامی به زندگی کسانی که با آنها هستی را به اشتراک می گذاریم را به تصویر می کشد.
درباره جوزف کنراد
درباره جوزف کنراد
جوزف کنراد با نام «تئودور یزف کنراد نالچ کوژینوسکی»، زاده ی ۳ دسامبر ۱۸۵۷ و درگذشته ی ۳ اوت ۱۹۲۴، نویسنده ی بریتانیایی-لهستانی بود.تئودور کنراد نالچ کورزینوسکی در سال ۱۸۵۷ در بردیچیف، امپراتوری روسیه (پادولیای، اوکراین کنونی) متولد شد. این منطقه از ملیت های مختلفی تشکیل شده بود که چهار مذهب و جهار زبان و چندین طبقه ی اجتماعی داشتند. آن بخشی که ساکنینش به زبان لهستانی حرف می زدند و خانواده ی کنراد هم از آن ها بود، آبا و اجدادی از طبقه ی سلاچتا بودند که طبقه ای پایین تر از آریستوکرات ها بود، ثروتمند و اصیل و دارای قدرت سیاسی بودند.آپولو کورزینوسکی، پدر کنراد، شاعر و مترجم ادبی از زبان های انگلیسی و فرانسه بود و جوزف در بچگی رمان های انگلیسی را به زبان های فرانسه و لهستانی پیش پدرش می خواند. آپولو کورزینوسکی که درگیر فعالیت های ضد تزاریست ها شده بود، در سال ۱۸۶۱ با خانواده اش به ولگودا در شمال روسیه تبعید شد. در این سفر جوزف مبتلا به سینه پهلو شد و در سال ۱۸۶۵ مادرش به همین مرض فوت کرد.پدر کنراد که تعلیم او را به عهده گرفته بود در سال ۱۸۶۹ به مرض سل درگذشت. جوزف را به سوئیس، پیش دایی اش «تادئوس بابروسکی» که تأثیر زیادی در زندگی کنراد داشت، فرستادند. جوزف که اصرار داشت دایی اش اجازه دهد دریانورد شود، در سال ۱۸۷۴ به فرانسه رفت و چند سالی در آن جا زبان فرانسه اش را بهتر کرد و دریانوردی آموخت. در فرانسه با محافل زیادی آشنا شد ولی به قول خودش دوستان بوهمیایی اش بودند که او را با نمایش نامه، اپرا و تئاتر آشنا کردند. در همین مدت ارتباط خوبی هم با دریانوردان داشت و چیزی نگذشت که دیده بان قایق های راهنما شد. کارگرانی که در کشتی دید و کارهایی که به او تحمیل کردند، همه زمینه ای برای جزئیات درخشان رمان هایش شد.جوزف کنراد در ۱۳ اوت سال ۱۹۲۰ در سن ۶۷ سالگی در اثر حمله ی قلبی درگذشت.
قسمت هایی از کتاب از چشم غربی

آقای په در سورتمۀ روباز دو اسبه ای با سورچی و خادم، که در جایگاه جلو بودند، به سمت ایستگاه قطار می رفت. همۀ شب برف باریده بود و راه را که در ساعات سحری هنوز چندان مشخص نبود، برای اسبان بسیار دشوار کرده بود. برف سنگین هنوز می بارید. سورتمه را حتما دیده و نشان کرده بودند. وقتی پیش از رسیدن به پیچ راه سورتمه به چپ کشیده شد، خادم دهقانی را دید که بر لبۀ سنگفرش راه می رفت و دست ها را در جیب های کت پوست بره اش کرده و زیر برف فروریز، شانه ها را تا نزدیک گوش ها بالا برده بود. چون سورتمه به دهقان رسید، او رو گرداند و بازوی خود را تاب داد. در یک آن تکان وحشتناکی بود و صدای انفجاری که در میان دانه های بسیار برف خفه شد.

در میان برف فروریز، مردم از هر دور به تودۀ کوچکی از اجساد می نگریستند که نزدیک لاشۀ دو اسب روی هم افتاده بودند. هیچ کس جرأت نزدیک شدن نداشت تا از یک پاسگاه خیابانی گروهی قزاق چهارنعل رسیدند و از اسب به زیر آمدند و شروع به برگرداندن اجساد کردند. در میان قربانیان انفجار دوم که بر سنگفرش پراکنده بودند، جسدی بود ملبس به پوست برۀ دهاتی، اما چهرۀ آن از میان رفته بود و شناخته نمی شد و در جیب های لباس فقیرانه اش مطلقا هیچ چیز نیافتند و این تنها جسدی بود که هویت آن هیچ گاه معلوم نشد.

مقالات مرتبط با کتاب از چشم غربی
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
ادامه مقاله
حقایقی درباره «جوزف کنراد» و کتاب «دل تاریکی»
حقایقی درباره «جوزف کنراد» و کتاب «دل تاریکی»

با این مطلب همراه شوید تا درباره ی این نویسنده ی لهستانی-بریتانیایی برجستهاطلاعات بیشتری به دست آوریم.

آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»

در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.

لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی

داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»

داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق
داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق

این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.

نظر کاربران در مورد "کتاب از چشم غربی"
4 نظر تا این لحظه ثبت شده است

بینهایت زیبا بود. فقط نیاز کوچیکی به ویراستاری داست.

1402/10/10 | توسطعلیرضا کاکویی
0
|

چاپ یکم در شهر کتاب پاسداران ۱۰۰ تومان

1402/03/12 | توسطفاطمه امین
0
|

داستانی زیبا پر کشش و روانکاوانه با ترجمه ای عالی

1401/01/29 | توسطبابک - کاربر سایت
0
|

داستانی زیبا و پر کشش با ترجمه ای عالی

1401/01/29 | توسطبابک - کاربر سایت
0
|