راه بیفت برو جلو، بعدی نوبت توئه! برگشتم سمتش، تا از پشت شیشه ی بخار نشسته چهره ام را دید، با تعجب سری عقب کشید و پرسید: این دیگه چه سر و وضعیه این بار برای خودت درست کردی؟! هیچ زمان از مردهایی که به خودشان اجازه می دهند خیلی راحت در مورد ریخت و قیافه ی خانم ها نظر بدهند خوشم نیامده است...
به نظرم قابل پذیرش نیست یک دختر با تحصیلات عالی و خانواده ای شریف، مسافرکشی کنه و از کارش هم لذت ببره،عجیب بود و کمی غیر واقعی.. شاید اگه تحصیلات نداشت و خانوادهی سطح پایینتر قابل قبول واقع میشد
قلم بانو بهارلویی بسیار زیباست ولی از نظر من این رمان ضعیف بود