1. خانه
  2. /
  3. کتاب قرار نبود…

کتاب قرار نبود…

4.67 از 3 رأی

کتاب قرار نبود…

Gharar Nabood
انتشارات: سخن
٪15
550000
467500
معرفی کتاب قرار نبود…
کتاب «قرار نبود. . .» اثر «هما پور اصفهانی» داستان دختری به اسم ترسا را روایت می کند که دو سال پشت کنکور مانده و داستان از جایی شروع می شود که او حالا برای بار سوم منتظر جواب کنکور است. یک انتظار دلهره آمیز. ترسا که مادر خود را را از دست داده ، با پدر و مادربزگش زندگی میکند. این رد شدن های مدام در آزمون ورودی دانشگاه باعث شده است که ترسا به مهاجرت فکر کند. به کجا؟ به کانادا. جایی که او خیال می کند می تواند در آنجا به اهدافش برسد. اما پدر او با این مهاجرت به سختی مخالف است و کشمکش اصلی داستان در ستیز بین ترسا و پدرش رقم می خورد. ترسا دست بردار نست و به همراه دوستانش ترفند هایی برای راضی کردن پدرش طراحی می کند و دقیقا برای مخاطب این کشمکش و ترفند های دردسر زایی که به ذهن ترسا و دوستانش می رسد نقطه جذاب ماجرا را تشکیل می دهد.
به گفته «گیتی صفرزاده» قرار نبود روایت روان و بی تپقی دارد و با آنکه همه ی مشخصه های نمونه های داستان های عامه پسند قبل خودش از داستان عاشقانه تا فضاهای شوخ و شنگ و حتی به کار بردن شعر و ترانه در جای جای اثر را در خود دارد اما آینه ی خوبی برای دیدن و شناختن نسل جدید جامعه و آرزوها و دنیاهایشان است.
درباره هما پوراصفهانی
درباره هما پوراصفهانی
هما پور اصفهانی از رُمان نویسان با سابقه ی کشورمان است که در دوازدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۹ در شهر اصفهان متولد شده است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی می باشد. هما پور اصفهانی تقریباً از ۱۰ سالگی نوشتن را شروع کردند اما هیچ گاه فکر نمی کردند که استعداد منحصربفردی در نوشتن داشته باشند. خود ِ ایشان در این زمینه می گویند: فکر می کردم همه می توانند بنویسند، اما رفته رفته متوجه شدم که خیلی از افراد حتی از پس نوشتن یک انشای ساده هم بر نمی آیند. 
قسمت هایی از کتاب قرار نبود…

صدای آهنگ آنشرلی بلند شد … سرم داشت منفجر می شد … دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم! صدا لحظه به لحظه داشت بلندتر میشد و من لحظه به لحظه عصبیتر میشدم! بالاخره دستم خورد به گوشم … چنگش زدم و کشیدمش ریز پتو … یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم … صدا خفه شد! نمیدونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم … دیگه داشتم از این آهنگ متنفر میشدم!ساعت چند بود ؟ هفت صبح … لعنتی … خوابم میومد دیشب تا صبح داشتم چت میکردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم! این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم …انگار مرض داشتم … با غر غر از جا بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم … نگاهم به در و دیوار بنفش اتاق افتاد … همه دیوارها با کاغذ دیواری بنفش پوشیده شده بود و بهم آرامش میداد! در حالی که لی لی میکردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حالا چسبده بود به پایم جدا شود کنار پنجره رفتم و با ضرب گشودمش …

نظر کاربران در مورد "کتاب قرار نبود…"
18 نظر تا این لحظه ثبت شده است

سانسور شده اس؟

1403/09/14 | توسطزهرا - کاربر سایت
0
|

دوست داشتم خیلی کلیشه ای بود ولی ارزش یبار خوندن داشت

1403/02/14 | توسطوانیا
0
|

اصلا دوست نداشتم

1402/02/31 | توسطفریبا ضیافتی
3
|

از خانم پور اصفهانی انتظار بیشتری داشتم اصلا قابل مقایسه با همخونه نبود

1402/02/12 | توسطفریبا ضیافتی
2
|
پاسخ ها

نویسنده رمان همخونه مریم ریاحی

1402/03/01|توسطرمان خون قهار - کاربر سایت
0

به تو چه

1402/09/27|توسطمهر - کاربر سایت
0

عالی بود اولین کتاب از خانم هما پور اصفهانی که خوندم خیلی قشنگ بود

1401/10/12 | توسطمنا - کاربر سایت
3
|

عالی بود عالی اولین کتاب از خانم هما بود خوندم

1401/10/12 | توسطمنا - کاربر سایت
1
|

عالی بود من خیلی از کتابهای خانم پور اصفهانی خوندم واقعا عالی هستن

1401/08/18 | توسطنگین - کاربر سایت
4
|

خوب بود میشه گفت چون جز اولین رمان هایی بود که خوندم برام شیرین بود بین کتاب‌های هما پور اصفهانی به نظرم سیگار شکلاتی رو بخونید

1401/08/12 | توسطmahak mokhtari
3
|

از ده سال پیش تا الان چندین بار این رمان و خوندم هزاران رمان خوندم اما هیچی قلم هما پور اصفهانی نمیشه عالیه

1401/08/03 | توسطکاربر سایت
7
|

رمان قرار نبود تقلیدی از رمان همخونه هست

1401/06/20 | توسطکاربر سایت
1
|

این رمان فوقش به درد نوجون‌ها بخوره واقعا عامه پسند اصلا عامه که چه عرض کنم خیلی عامه پسند به حساب میاد

1401/01/07 | توسطزینب - کاربر سایت
4
|

خیلی نویسنده سوتی داده در داستان و کلا کم حافظه هست ! ۱- موقع بازدید از خونه ترسا گفت که ماشین ظرفشویی داشته بعد الان تو این قسمت میگه شوهرش براش تازه خریده 😂😂🤣۲- اوایل داستان ترسا میره شرکت مانی و اونجا آرتان رو میبینه ! بعد در ادامه ترسا میگه اشنایی اون با ارتان تو پاتوق بوده 🤣🤣🤣 یعنی آلزایمر داره نویسنده

1400/12/19 | توسطکاربر سایت
14
|
پاسخ ها

اونجا که رفته دفتر مانی رفیق مانی رو دیده بوده و عاشقش شده بود نه ارتان رو

1402/04/20|توسطکاربر سایت
1

رمان قرار نبود عالی بود اصلا حرف نداشت به نظر من از همه‌ی رمان‌ها این بهترین بود

1400/10/27 | توسطناشناس - کاربر سایت
10
|
پاسخ ها

اره دقیقا

1402/03/23|توسطزیبا - کاربر سایت
0

عالی بود ، حتما بخونین ، اما قبل از کتاب توسکا این کتاب رو بخونین

1400/07/10 | توسطسالومه - کاربر سایت
0
|

داستانی احمقانه و ضعیف

1400/03/05 | توسطمهدیه - کاربر سایت
13
|
پاسخ ها

من خوشم اومد با اینکه از واقعیت به دور هست اما قشنگ بود

1400/04/05|توسطفاطمه زردکوهی
6

من حدود ۷ سال پیش این کتاب رو خوندم و خب اولین رمانم بود.هنوز هم حس و حال کتاب یادمه.قلم نویسنده عالیه👌ترسیم فضا و انتقال احساسش بینظیره.در کل توصیه میکنم.راستی من نوجوان بودم که این کتاب رو خوندم

1400/02/16 | توسطملیکا بشیری خوشرفتار
15
|
پاسخ ها

از اینکه بعد ۷ سال هنوزم برات عالی و بینظیره احساس ترحم بهم دست داد

1403/03/02|توسطنازنین مشیری
1

عالی بود . کار‌های ترسا و آرتان واقعا بانمک بود. از خوندنش لذت بردم.

1399/11/18 | توسطفاطمه - کاربر سایت
4
|

گاهی .کار هایی که مجبوریم آن را انجام بدهیم و اصلا آن را دوست نداریم بعد از گذشت زمانی ،آنچنان شیفته او میشویم که فقط با مرگ می‌شود از آن جدا شد .اما همیشه یک نفر پیش قدم می‌شود .کسی که پایانی خوش برای ما آرزو میکند

1399/04/07 | توسطمجتبی تیکدری
11
|