تقاص پس دادن حق من نبود. تو برای من خلق شده بودی. تو عشق را به من آموختی و طوری مجنون وار من را لیلی می پنداشتی که من نیز لیلی ت شده بودم. اما ناگهان روزی به رازی پی بردم و بعد از آن به رازهای دیگر و این پایان و آغاز ماجرای ما بود. افسوس که همیشه زود دیر می شود. افسوس که اعتماد ها زود در هم می شکنند. افسوس که دروغ ها همواره با ماست. اما این را بدان که من تا ابد لیلی ت باقی خواهم ماند و...
توضیح بالا از انتشارات شهید هادی میشه اسم کتاب بگین 📚
رمان تقاص و شام مهتاب چرا طرح روی کتاب شکل هم هستن 🔍