داستان درباره دختری به نام «نائومی» ئه که اصالتا مکزیکیه و همراه با خواهر و برادر خواندهش ینی «بتو و کری» که از پدری سفیدپوست و مادر نائومی ـ مکزیکی ـ متولد شدن از سن آنتونیو به نیولاندن در تگزاس مهاجرت کردند. «هنری» پدرخوانده نائومیه که آدم سالمی نیست و «وش» کسی که توی داستانها بارها مورد تحسین قرار میگیره و البته ترحم ماها. شروع داستان با انفجار مدرسه در ۱۸ مارس سال ۱۹۳۷ ئه. داستان یکی دوتا پلات توییست داره که باعث میشه خستهکننده نباشه. در این کتاب تبعیض نژادی و آزار و اذیتهایی که از جانب آمریکاییها متوجه مکزیکیها و سیاهپوستها بوده روایت میشه و واقعاً واقعاً عجیبه و دردآور ... . انگار همه دنیا و حقوقش برای بچههای بور و چشم رنگی اروپایی و آمریکایی بوده از اول.