این اثر، تنش میان انسان ها و نهادهای آن ها را آشکار می کند.
خلاصه ای درخشان از نگرش های مربوط به فرهنگ از نقطه نظری روانکاوانه.
«من» ما در ذهنمان، مستقل و یکپارچه و متمایز از همه ی چیزهای دیگر است. «من» ما دست کم به ظاهر در برابر جهان بیرون مرزهای دقیقی دارد. فقط در یک حالت، طور دیگری است، حالتی غیرعادی که با این حال نمی شود آن را بیمارگونه نامید. در اوج عاشقی مرز میان «من» و معشوق در معرض محو شدن است. در آسیب شناسی با حالات فراوانی آشناییم که در آن ها مرزبندی میان «من» و جهان پیرامون نامعین می شود یا این مرزها در جای نادرست کشیده می شود. بنابراین حتی احساس «من» انسان در معرض اختلال است و مرزهای آن پایدار نیستند.
آیا این فرض مجاز است که چیزی که در آغاز وجود داشته است (ایگوی رشد نیافته ی کودک) در کنار چیزی که بعدا از آن برآمده است (ایگوی رشد یافته و متمایز شده از جهان خارج) به حیات خود ادامه دهد؟ بی تردید چنین فرضی مجاز است. چنین رخدادی نه در حیطه ی روان شگفت آور است و نه در زمینه های دیگر. در حیات روانی هر آنچه ساخته شده است ممکن نیست زایل شود، یعنی همه چیز به نحوی حفظ می شود و ممکن است در شرایط مناسب، مثلا بر اثر واپسروی به گذشته ی دور، بار دیگر نمایان شود.
آدمی اگر از بدبختی نجات پیدا کند و رنج را پشت سر بگذارد، خود را سعادت مند می داند و به طور کلی احتراز از رنج بر لذت جویی غالب می شود. وسوسه انگیزترین شیوه ی گذراندن زندگی ارضای بی حد و مرز همه ی نیازهاست. اما معنای آن این است که آدمی لذت را برتر از احتیاط بداند و در این صورت باید پس از چندی تاوان لذت را بدهد.
در واقع نام بسیاری از سندروم های روانی، ریشه در تحلیل روانشناختیِ شخصیت های داستانی دارد
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
با وجود این که زیگموند فروید، پدر روانکاوی مدرن، اطلاعات زیادی از ساز و کارهای پشت پرده ی زندگی انسان ها به ما آموخت، خودش شخصیت شکننده و آسیب پذیری داشت.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
کدام نشر ترجمه ایی روان دارد؟
محمد مبشری خوبه.
مقدمهی امید مهرگان بر ترجمهی این اثر فروید بسیار آموزنده و مهم است. اینکه چرا "تمدن و ملالتهای آن را" ترجمه کرده است: "ناخشنودیهایی فرهنگ". آن چیزی که در فضای آلمانی فرهنگ (کولتور) است، در فضای انگلیسی - فرانسوی تمدن (سیویلیزیایشن) معنا میشود. البته در ادامه در بارهی ارجحیت و برگزیدن واژهی "فرهنگ" مینویسد. کتابی بسیار مهم و ترجمهی خوب امید مهرگان از یک طرف و از طرفی پیوند این کتاب با کتاب هربرت مارکوزه تحت عنوان "اروس و تمدن" (به تعبیر مهرگان: عشق و فرهنگ) حائز اهمیت است.
سلام وقت بخیر کتاب تمدن و ملالتهای آن فرقی با کتاب تمدن و ناکامی هایش دارد؟ لطفا پاسخ دهید
کتابی کوتاه اما عمیق از فروید بزرگ