داستانی عجیب و به یاد ماندنی.
این قصه ی سرراست و پرتعلیق، ماجراجویی برای روح نیز هست.
این اثر، همچنان مخاطبین جوان را شگفت زده می کند.
گرفتن هرروزه ی ماهی کار سختی بود، مخصوصا اگر باد می وزید و موج ها ارتفاع زیادی داشتند. یک روز، وقتی که فقط دو ماهی گرفتم و به آبگیر انداختم، مونانی به سرعت آن ها را خورد و منتظر ماهی های بیشتری بود. وقتی که فهمید این تمام چیزی بود که داشتم، به دور خودش می چرخید و نگاهی سرزنش گر به من می کرد.
بیش از هر چیز دیگر، این دلفین های آبی بودند که مرا به خانه برمی گرداندند.
در زیر من، روندو داشت در امتداد صخره ها می دوید و به سوی پرندگان پر سر و صدا پارس می کرد. پلیکان ها همهمه ای به راه انداخته بودند. اما ناگهان که به توتوک فکر کردم، جزیره بسیار ساکت به نظر رسید.
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
این مدال توسط «انجمن خدمات کتابخانه ای برای کودکان» که بخشی از «انجمن کتابخانه های آمریکا» است به نویسنده ی خوش ایده ی سال گذشته اعطا می شود
برای من کتابی دوست داشتنی بود. روند داستان جالب و جذاب بود و اشارههایی دربارهی طبیعت و زیست جهان برایم بسیار جالب بود. بخشی از کتاب که خیلی من رو به تفکر واداشت: مدتی بس طولانی کلماتی نشنیده بودم به طوریکه آن کلمهها به گوشم غریب میآمد. با وجود این شنیدنشان خوب بود حتی اگر یک دشمن آنها را بیان میکرد.
در دوران نوجوانی در کیهان بچهها این داستان را میخواندم ماجراهای آن در ذهنم مثل یک فیلم تصویر میکردم
دوران کودکی این رمان رو به صورت داستان دنباله دار در کیهان بچهها میخوندم.خیلی قشنگ و ماجراجویانه بود.خیلی دوست دارم دوباره بخونمش
داستان کاملش داخل گوگل نیست؟
سالهای گذشته این داستان رو سریال وار تو کیهان بچهها میزاشتن خیلی دوست دارم دوباره بخونمش