شهیار مندنیپور در ۲۶ بهمن ۱۳۳۵ در شیراز به دنیا آمد. نخستین مجموعه داستان او به نام سایههای غار در سال ۱۳۶۸ منتشر شد. او مدتها سردبیر هفتهنامهٔ توقیفشدهٔ عصر پنجشنبه بود و هماکنون در آمریکا به سر میبرد. او از مهمترین نویسندگان نسل سوم داستاننویسی ایرانی محسوب میشود که داستانهایش به لحاظ فرم و زبان از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. وی در دانشگاههای هاروارد و بوستون کالج و تافتس تدریس کردهاست.
من، توی سرم، توی دلم حالا دیگر فقط جهنم دارم. فکرم دیگر هیچ جا نمی رود. نه به خانه، نه به دوست ها، یا آینده ام. من اگر از این جنگ جان درببرم، کجا بروم؟ با چه دلی می توانم مثل بقیه برگردم سر زندگی معمولی، کار، دل بستن به کسی، بچه، آسایش.. من محال است بتوانم زیر این همه سنگینی جنازه ی بچه ها کمر صاف کنم.
هفت ناخدا دیگه اون محل قاچاقچی یا نیس. هرچی تو خاطرت هس، بریز دورا خیلی عوض شده. همه ی اون کومه خشتی ها ر کوفتن زمین، خونه های مهندسی ساز ساختن. همین روزا، میدون بلکه کوچه هاش ر آسفالت می کنن. حالا وسط میدون، جخ همون جا که کوکب افتاد زمین، دارن باغچه بندی می کنن، درخت گل ابریشمی. بنفشه می کارن، زمسونا گل می کنه اندازه ی کف دس
قلم مندنیپور عالیه
خیلی کتاب خوبیه،تموم داستانها با نثری ساده و روان نوشته شده به همراه تصویر سازی و شخصیت پردازیهای عالی... داستان خودکشی نهنگ در این کتاب با اینکه داستانی خیلی کوتاه ست ولی به اندازهی یه رمان ۵۰۰ صفحه ای جذاب و خوندنیه...