رویا فنجان چای را دوانگشتی برداشت. «نفهمیدی کی بود؟» لیلا ریزه های دستمال کاغذی را روی میز گذاشت. «چرا تو هم می شناسیش.» بالا تنه ی رویا پرید جلو. «کی؟» آرنجش خورد به فنجان چای و فنجان افتاد روی شیشه ی لاک و لاک دمر شد. چای و لاک ناخن ریخت روی لباس خانه اش. داد زد «واااای!»
اولین کارش کندن کفش هایش بود. کف پاهاش زق زق می کرد. از هشت صبح تا الان که دو و نیم بعد از ظهر بود، به چهار ا بنگاه معاملات ملکی سر زده بود و شش تا آپارتمان دیده بود. خواست خم شود کفش ها را بگذارد توی جاکفشی دم در ولی نا نداشت. فکر کرد «ول کن، فوقش وقتی آمد غر می زنه چرا کفش هاتو انداختی تو راهرو.
انگشت های پاهاش را خم و راست کرد و فکر کرد «حالا چرا گریه نمی کنم؟» یاد خاله پری افتاد که در مجلس ختم جناب سرهنگ، زبان می گرفت و یک جمله در میان می گفت «دیگه اشکی برام نمونده...» غریبه ها که رفتند و ماندند خودمانی ها، خاله پری گفت «سی سال تموم شب و روز اشکمو درآورد، بسه دیگه.
اکنون حدود یک قرن و نیم از اولین باری که آلیس این سفر را شروع کرد، می گذرد و داستان فروتنانه ی کارول، حالا الهام بخش خلق فیلم ها، نقاشی ها و بسیاری از هنرهای دیگر شده است.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
کتابی فوقالعاده که سرتاسرش بوی زندگی رو حس میکنید
از بهترینهای داستان معاصر فارسی کاش باز بنویسه
عالیه. نویسنده ای با ذکاوت عالی
چقدر صمیمی و دوست داشتنی بود داستانها و علیرغم سادگی بسیار عمیق بود. پایان بازها خیلی اصولی و حساب شده و تنهایی و مهرطلبی آدما رو به زیبایی روایت کرده.
نوشتههای روان و سادهی زویا پیرزاد همیشه به دلم میشینه. جوری که وقتی داستان رو شروع میکنی دوست نداری کتاب رو زمین بذاری. این کتاب رو هم دوست داشتم، مثل کتابهای دیگهش.
من این کتاب را دوبار خوانده ام و بنظرم از کتابهایی است که خاطرات گذشته و زیبایی را که همه از ایران داریم زنده میکند و دو شخصیت کاملا متفاوت (ظاهربین و سطحی در برابر عمیق و متفکر) دو خواهر را به طرز سرگرم کننده و خنده اوری نمایش میدهد. در ضمن حکایت مهربانیها و مسئولیتهای سنگین یک مادر که در واقع اثر بسیار مثبتی در اینده بچه هایش دارد اموزنده هست.
با سلام کتاب چراغها را من خاموش میکنم اثر خانم پیرزاد حال و هوای گذشته را میدهد از قلم ایشان خوشم آمد این کتاب را پسرها برای مادرشان بعنوان هدیه خریده بودن کتاب مدتها روی میزم بود این ایام تعطیلات کرونایی فرصتی دست داد تا کتاب مطالعه کنم جالب بود به همه خانمها پیشنهاد میکنم با افکار وفداکاری مادر وشخص اول داستان که استاد پیرزاد خلق کرده آشنا بشن به ویژه به خانمهای شاغل و خانمهای که بار سنگین زندگی رو بر دوش دارند مادرانی که در فکر همه هستن اما خودشان را فراموش کرده اند
در این کتاب 5 داستان کوتاه از زویا پیرزاد میخونیم. داستان هایی زنانه که به خوبی به روایت دغدغهها و نگرانیهای زنان میپردازه. از بین این پنج داستان داستانهای لکهها و آپارتمان رو بیشتر دوست داشتم.
به عنوان اولین کتاب از نویسنده این کتاب انتخاب کردم
من دو کتاب از این نویسنده خوانده ام و به جرئت میتوان بگویم نه فقط در میان زنان که متاسفاه آثار مهمی را تا به حال بوجود نیاورده اند بلکه نویسنده بسیار صاحب سبکی است که نظیرش کمتر در ادبیات ایران دیده میشود. قلم زنانه و در عین حال زبردست او فوق العاده است. اگر فروغ نماینده شعر زنانهی ایران است بدون شک زویا پیرزاد نماینده داستان زنانهی ایران است.
باورتون میشه نخوندم😂فقط اومدم افتخار بدم اولین نفر نظر بدم😎😂😂😂
منم نخوندم