شاید در تمام آن مدتی که خود را آزاد می دانست، یا زنجیر از یادش رفته بود و یا چون مانند یکی از اعضای تنش شده بود و همیشه آن را دیده بود، دیگر به آن اهمیتی نمی داد.
کوبیدن میخ طویله ی زنجیرش به زمین برای او عادی شده بود. همیشه دیده بود وقتی که لوطی آن را توی زمین فرو می کرد، او دیگر همان جا اسیر می شد و همان جا وصله ی زمین می شد. عادت و ترس او را سر جایش میخکوب می کرد. گاه احساس می کرد که میخ طویله اش شل است و توی خاک لق لق می زند. اما کوششی برای رهایی خودش نمی کرد. اما حالا یک جور دیگر بود. حالا می خواست هرطوری شده آن را بکند.
در آن دم که چرت می زدند، همه منتظر و چشم به راه بودند. سرگشته و بی تکلیف بودند. رهایی نبود. جای زیست و گریز نبود. فرار از آن منجلاب نبود. آن ها با یک محکومیت دسته جمعی در سردی و بیگانگی و تنهایی و سرگشتگی و چشم به راهی برای خودشان می پلکیدند.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
صادق چوبک که زاده بوشهر است، از نویسندگان و داستان نویسان نامی معاصر است که در کنار صادق هدایت پدر داستان نویسی نوین ایرانی لقب دارد. نوشته هایش رنگ و بوی رئالیسم اجتماعی دارند اما بسیاری از صاحب نظران سبک وی را ناتورالیسم یا همان طبیعت گرایی میدانند. از دیگر آثار شاخص وی میتوان به رمان تنگسیر و سنگ صبور اشاره کرد. روایت انتری که لوطیش مرده بود به همراه چند قصه دیگر در قالب مجموعه داستانی به همین نام به قلم صادق چوبک چاپ شده که اثری بسیار ارزنده است. کتاب در بردارنده قصه هایی است که در دل عامه مردم و به بیان دقیق تر، درون قشر طرد شده جامعه روایت میشوند. البته نکته جالب توجه این است که نویسنده هرگز سعی بر نجات بینوایانی که خلق کرده ندارد بلکه هرچه بیشتر آنان را به گرداب آلودگی شان فرو میبرد و واقعیات زندگی این گروه از جامعه را تصویر میکند. نقطه اوج کتاب روایت قصه "انتری که لوطیش مرده بود" است که بطن آن حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. قصه میمونی که در بند لوطی خود از این شهر به آن شهر میرود و به سازش میرقصد تا بلکه کَرَم لوطی شامل حالش شود و نگذارد از گرسنگی بمیرد. این داستان برای من حکایت ممالک و کشور هایی بود که از بند لوطیشان رهایی یافته اند اما آنقدر به اسیر و در بند بودن خو گرفته اند که شاید دیگر هیچ وقت "نخواهند" به آزادی حقیقی تن دهند...
هیچکس از خود تنهایى آسیب نمیبینه ولى از ترس تنهایى چرا (از متن)
این کتاب سانسور شده و تعدادی از دستان هاش نیست بهتره زیر زمینی تهیه کنید.
با سلام و عرض ادب. هم نسخهی نشر نگاه هم بدرقهی جاویدان؟
داستان انتری که لوطیش مرده بود روایت گر جوامعی است به تازگی از شر دیکتاتورها خلاص شده اند. جوامع انقلابی که توان اداره امور خود را ندارند...