تصویری شگفت انگیز از مردی جوان در جدال با وجدانش.
دلهره آور و مهیج.
این رمان جذاب، نشانگر اوج توانایی های «والتر دین مایرز» در نویسندگی است.
اینجا اگر یکی بفهمد داری گریه می کنی، همه جا را پر می کند؛ آن وقت این تویی که شب ها موقع خاموشی کتک می خوری.
وقتی توی این آینه ی چهارگوش کوچک نگاه می کنم، صورتی را می بینم که به من زل زده اما نمی شناسمش. اصلا شبیه من نیست. چطور ممکن است در عرض چند ماه اینقدر تغییر کرده باشم؟ یعنی وقتی دادگاهم تمام شود، دوباره شبیه خودم می شوم؟
همه می گویند بالاخره به زندان عادت می کنی، اما من نمی فهمم چطوری. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم، تعجب می کنم که اینجا هستم.
کتاب واقعاً جالب و جذابی بود که پایان شکهکننده ، زاویه دید و طرز بیان متفاوتی که داره این کتاب را با سایر کتابهایی که توی این سبک هستند متمایز میکنه در کل کتابی خوب و خواندنی برای همه رنجهای سنی.