هزاران آه در یک سینه دلتنگ جا دارد-
دل اندوهگینم هرچه دارد از شما دارد/
نگاهم ساکن میخانه چشم تو شد، اما-
نم یدانست این ساقی فقط جام بلا دارد/
چرا ای نقدر در آیینه حیرانم خداوندا!-
چقدر این چشم خو نپالا نگاهی آشنا دارد/
تماشا، آشنایی، ب یوفایی، بعد تنهایی-
دل دیوانة ما با تو چندین ماجرا دارد/
به شوق یک سر سوزن وفا در شهر م یگردم-
متاعی را که من با جان خریدارم کجا دارد؟