طرفداران قهرمانان زن قدرتمند از این کتاب عمیقا رضایت خواهند داشت.
اقتباس خلاقانه «الن» از داستان پریان معروف «زیبای خفته».
اثری مهیج از ابتدا تا انتها از نویسنده ای چیره دست در ژانر فانتزی عاشقانه.
«آیلا» بازوهایش را دور خودش حلقه کرد و تند خودش را گرم کرد. به شدت سردش بود. «نایجل» در چشم های او نگاه کرد. «بعد سوار اون کشتی شدی. هول کردم.» «یک سال من رو تعقیب می کردی.» این خیلی چیزها را توجیه می کرد و هضم همه چیز برای «آیلا» سخت بود.
زیر لب گفت: «ببخشید.» «مشخص شد که چرا اینقدر توی دست و پا بودی. و البته نفرت انگیز!» آنقدر مودب بود که خودش را شرمنده نشان دهد. «و برای همین اینقدر از شیفترها متنفری که از گلدستون متنفر بودی.»
«از شیفترها متنفر نیستم. از برادرم متنفر بودم و برای «برایس رندالف» کار می کنم که بیشتر از هر چیز دیگه ای از شیفترها متنفره. ناچار بودم که نقشم رو بازی کنم.» «برایس رندالف که توی کشتی نبود، ولی تو با وجود این برخورد بدی با کویینس و بونادیا و لوییس داشتی.»
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
پیشنهاد میکنم اول دیو کوکی و دلبر رو بخونین و بعد اینو...داستان خوبی داشت ولی من دیو کوکی و دلبر رو که داستان لوسی رو روایت میکنه رو بیشتر از این کتابی که داستان دنیل برادر لوسی رو روایت میکنه دوست داشتم...