همان طور که میدانیم، آلتوسر در متن خودانتقادی اش تلاش کرد تا بگوید آنچه واقعا در گذشته برای اش مهم بوده نه ساختارگرایی که اسپینوزا بوده است: «اگر ما هرگز ساختارگرا نبوده باشیم، اکنون می توانیم توضیح بدهیم که چرا: چرا چنین به نظر می آمدیم، ولو این که ساختارگرا نبوده باشیم، چرا چنین سوءتفاهم عجیب و غریبی پیش آمد که بر اساس اش کتابهایی نوشته شوند. ما برای عطش و ولعی بی محابا قدرتمند و سازش ناپذیر گناهکار بودیم: ما اسپینوزیست بودیسم» ( ۱۳۲٫۱۹۷۶). چیزی که منتقدان به ندرت از آن باخبرند، این است که رابطه ی آلتوسر و شاگردان اش با ساختارگرایی و اسپینوزا، متضمن درگیر شدن در رابطه ی سومی هم بود. اگرچه تنها در نوشته هایی که پس از مرگ آلتوسر منتشر شده اند می توانیم به صراحت ارجاعات او به نوشته های دلوز را مشاهده کنیم، ولی به نظر می رسد آلتوسر و حلقه اش کاملا همدلانه به آثار اولیه ی دلوز تمایل داشته اند.
ولین پیش نویس جستار دلوز دریاب ساختارگرایی در حقیقت نسخه برداری از روی نوار ضبط شده ی گفتار او به تاریخ ۶ دسامبر ۱۹۶۷ بود. دلوز در فوریه ی ۱۹۶۸ نسخه ای از این گفتار را برای آلتوسر فرستاد تا نظر او را درباره ی «انتشار پذیربودن» نوشته جویا شود (دلوز ۱۹۶۸).
با ملاحظه ی نظرگاو عمومی او از فعالیت فلسفی به مثابهی نوعی آفرینش مفهومی، علاقه ی دلوز به ساختارگرایی نه مبتنی بر نقایص آن بلکه در تشخیص آن است که ساختارگرایی کدام «صورتهای جدید اندیشه» را ممکن می گرداند. دلوز ارائه ی خود را با این پرسش آغاز می کند که ساختارگرایی چیست؟»، پرسشی که طنین پرسشی قدیمی تر را در خود دارد بدین مضمون که «اگزیستانسیالیسم چیست؟ ». سوای تنوع بسیار نویسندگان، متون، و «حوزه ها»، " دلوز مدعیست که یک «مشابهت معین» یا «شباهتی خانوادگی» میان آنها ساختارگراها وجود دارد. از این رو پرسش «ساختارگرایی چیست؟ » به صورت این پرسش که «ساختارگرا چه کسیست؟» یا «ساختارگرایان کدام اند؟+ بهتر مطرح می شود. دلوز در آن زمان دسته ی بزرگی را ذیل ساختارگراها میداند: لویی آلتوسر، میشل فوکو، ژاک لکان، رومن یاکوبسن، کلود لوی-استروس، رولان بارت، و نویسندگان مجله ی تل کل(Tel Quet)؛ در واقع، مابقی ارائه ی دلوز به این دسته و نوشته هایشان.
این کتاب ساختارگرایی را از منظر آلتوسر و دلوز تشریح می کند.
کتاب ساختار گرایی چیست