در سپتامبر سال ۱۹۲۰، رئیس اداره ی آموزش خلق مرا به دفترش فراخواند و گفت: «رفیق، شنیده ام که زیادی بدوبیراه می گویی... این... اسمش چی بود؟... شورای ایالتی اقتصاد ملی... بالاخره یک امکاناتی به مدرسه ی فنی حرفه ای تو داده ...» . مگر می شود بدوبیراه نگفت؟ واقعا آه از نهاد آدم بلند می شود. فقط اسمش مدرسهی فنی حرفه ای است. همه جایش را دود سیگار و کثافت گرفته! کجایش به مدرسه ی فنی حرفه ای شباهت دارد؟ - آهان... پس می خواهی یک ساختمان نو به تو بدهند، با نیمکت های نو، تا بتوانی بچسبی به کار. اما دوست من، مسئله ی اصلی داشتن ساختمان نو و نیمکت های نو نیست. مهم این است که بتوانی انسانهای نو تربیت کنی. اما شما معلم ها فقط بهانه می گیرید که ساختمان این جور است و میزها آن جور. میدانی شما چه لازم دارید؟ شور وشوق انقلابی ولی دیگر دست از مبارزه کشیده اید!
کنشگری ماکارنکو، خلاقیت هنری او و رمان پداگوژیکی فرسنگها با تصوری ساده انگارانه از کار حزبی و در خدمت حزب بودن فاصله دارد. همین خلاقیت و نافرمانی او از خشک اندیشان حزبی بی مایه بود که باعث شد از کار کناره گیری کند. اما این به معنای چشمپوشی از آرمان سوسیالیم نبود.
با مقایسه تقریبا 10 صفحه اول هر دو ترجمه، به نظر میرسه ترجمه خانم اکبرداریان ترجمه بهتری باشه، ترجمه پر احساستری هست و کلمات و معادلها رو با توجه به فضای اثر، بهتر انتخاب کردن. مثلا "اداره آموزش خلق" به جای "اداره آموزش عمومی". یا واژه "رفیق" به جای "دوست" که اولی در زمان وقایع کتاب باب بوده. یا "کانون اصلاح و تربیت" به جای "کانون اصلاح جوانان بزهکار". کاش فقط گالینگور میکردن، صفحات زیادی داره. رمان بسیار ارزشمندیه.
خیلی گرونه😥😥😥
ایران کتاب بهترین سایت فروش کتاب در ایرانه. ولی کتاب هایی رو که جدیدا تجدید چاپ شده یا چاپ شده رو در سایت قرار میده ولی دو سه روز بعد موجودش میکنه. من که دلیلش رو نمیفهمم
سلام و وقت به خیر. متشکریم از حسن نظر و همراهی شما. ما بسیاری از کتابها را پیش از توزیع در سایت قرار میدهیم ولی در زمانی امکان موجود کردن را داریم که کتابها توسط ناشران توزیع شوند. این کتاب نیز هنوز از سوی نشر نیلوفر توزیع نشده است. شاد و سلامت باشید.
لطفا موجود کنید.