شاهکاری خیره کننده که با همه ی آثار قبلی این نویسنده ی بزرگ متفاوت است.
استادانه.
شاهکاری وسیع درباره ی منزوی های بدنام نیویورک.
من هومر هستم. برادر کور. بینایی ام را یک دفعه از دست ندادم، مثل فیلم ها کم کم همه چیز محو شد. وقتی به من گفتند که چه اتفاقی قرار است بیفتد، دلم می خواست بینایی ام را بسنجم، آن موقع نوجوان بودم و در مورد همه چیز کنجکاوی می کردم.
موسیقی در کلمات هست، و می دانی، با فکر کردن می شود آن را شنید.
به یاد می آورم که او را در آغوش کشیدم و خدا را به خاطر همه ی بی معنایی ها بخشیدم.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
دکتروف رمانی خلق می کند که با وجود دارا بودن عناصر پست مدرنی، خوش خوان، جذاب و روان است. در این اثر از ابهام نویسی و یا پیچیده گویی خبری نیست.