کتاب مسافر شب

Mosafere Shab
ارواح کوهستان
کد کتاب : 75807
شابک : 978-6008830474
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 349
سال انتشار شمسی : 1397
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 13 خرداد
قسمت هایی از کتاب مسافر شب (لذت متن)
نگاهی به سربازانش کرد و گفت: بروید، آن یاغی را بیاورید. باپیر شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و گفت: جرأت دارید به این مرد نزدیک شوید، محال است بگذارم او را با خود ببرید. یکدفعه تمام اهالی روستا شمشیر هایشان را بیرون آوردند. حاکم وقتی چنین دید، لبخندی به تمسخر زد و گفت: واقعا خنده دار است، مشتی رعیت علیه ما شمشیر می کشند، ای بیچاره ها…، تمام تلاش من در این ولایت، آوردن امنیت برای شما بوده است، شرم آور است، وقتی این قدرنشناسی شما را می بینم، از این کارم پشیمان می شوم. در ضمن، نگاهی به نفرات خودتان بیندازید و نگاهی هم به سربازان من! شمشیر می کشید؟ مشاور حاکم وقتی اوضاع را چنین دید، خود را به حاکم نزدیک کرد و گفت: جناب حاکم، شما می خواهید به خاطر این یاغی اهالی این روستا را بکشید؟ من فکر بهتری دارم…