جاناتان از مرغ فرزانه پرسید: بعد از این چه اتفاقی می افتد، آیا اینجا واقعا بهشت است؟
- جاناتان، بهشت یک مکان نیست و یک زمان هم نیست! بهشت یعنی جایی که تو آنجا حضور داشته باشی. حضوری با لذت، و در نهایت سرعت! بهشت یعنی: کامل شدن! تو زمانی شروع به لمس کردن بهشت خواهی کرد که به سرعت کامل برسی.
- چیانگ، سرعت کامل چقدر است؟
- عدد یک محدودیت است. سرعت کامل، عدد ندارد. زیرا کمال نامحدود است.
هرچه جاناتان بیشتر درس مهرورزی را تمرین می کرد، بیشتر مایل می شد که به زمین باز گردد، زیرا با وجود گذشته ی تنهایش، جاناتان مرغ دریایی یک مربی به دنیا آمده بود و روش او برای نشان دادن عشق این بود که بخشی از حقیقتی را که خود دیده بود به مرغی ببخشد که در جست و جوی دیدن آن بود.
فکر می کنم دلم برایت تنگ بشود جاناتان. تنها چیزی که گفت، همین بود. جاناتان در پاسخ گفت: سالی، خجالت آور است! کودن نباش! هر روزه در تلاش تمرین چه چیزی هستیم؟ اگر دوستی ما به چیزهایی مانند فضا و زمان بستگی دارد، پس هنگامی که در نهایت بر فضا و زمان غلبه کردیم، برادری خود را نابود کرده ایم! اما غلبه بر فضا و آنچه که پشت سر گذاشته ایم، اینجاست. غلبه بر زمان و همه ی آنچه که ترک کرده ای، همین حالا است. و در خارج از اینجا و حالا، فکر نمی کنی که ممکن است یکی دوبار همدیگر را ببینیم؟