1. خانه
  2. /
  3. کتاب باغ مارشال (جلد اول)

کتاب باغ مارشال (جلد اول)

نویسنده: حسن کریم پور
4 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
1.5 از 2 رأی

کتاب باغ مارشال (جلد اول)

جلد اول - خاطرات خسرو
Marshall Garden
انتشارات: اوحدی
٪15
240000
204000
3.5 از 1 رأی

کتاب باغ مارشال (جلد دوم)

جلد دوم - سرگذشت ناهید و...
Marshall Garden 2
انتشارات: اوحدی
٪15
340000
289000
3.3 از 1 رأی

کتاب باغ مارشال (جلد سوم)

جلد سوم - کو زندگی
Marshall Garden 3
انتشارات: اوحدی
٪15
200000
170000
3.4 از 1 رأی

کتاب باغ مارشال (جلد چهارم)

جلد چهارم - همسفری دیگر
Marshall Garden 4
انتشارات: اوحدی
٪15
240000
204000
معرفی کتاب باغ مارشال (جلد اول)
"باغ مارشال" مجموعه داستانی است در چهار جلد به قلم "حسن کریم پور" که جلد نخست آن "خاطرات خسرو" نام گرفته است. داستانی از ساده دلی انسانی که به راحتی فریب زرق و برق های جهان را خورده و مسیر زندگی اش عوض می شود. "حسن کریم پور" در پیشگفتار اثر اظهار داشته که این رمان را برای تسکین قلب دردمند خود که از سودجویان و سوداگران به تنگ آمده، به رشته ی تحریر درآورده و در آن فریب زندگی پوشالی این دست انسان ها را به تصویر می کشد. اما بپردازیم به اینکه این جلد از مجموعه ی "باغ مارشال" چه داستانی در بردارد.
"خاطرات خسرو" قصه ی زندگی پسری است به نام خسرو که در خانواده ای متمول و اهل شیراز پرورش یافته و ریشه ای عشایری دارد. مادر خسرو بر آن است تا دختری را به همسری پسرش برگزیند. این دختر ناهید نام دارد اما خسرو هیچ علاقه ای به او ندارد. روزی بر حسب تصادف خانواده ای از تهران، مهمان این خانواده می شوند و سیما که دختر آن هاست، از هیچ دلبری برای جلب نظر خسرو مضایقه نمی کند. خسرو کاملا شیفته ی سیما می شود و با او ازدواج می کند. آن ها مدتی در تهران زندگی می کنند تا اینکه به همراه خانواده ی سیما راهی لندن می شوند. خسرو و سیما در آنجا دچار مشکلات زیادی می شوند و روند اتفاقات به گونه ای پیش می رود که جنایتی بزرگ صورت می گیرد.
"حسن کریم پور" این داستان را به نحوی نوشته که خواننده برای زمین گذاشتن کتاب دچار چالش خواهد شد. هر صفحه مخاطب را به خواندن صفحه ای بیشتر و پی بردن به سرنوشت خسرو و سیما و ناهید سوق می دهد.
درباره حسن کریم پور
درباره حسن کریم پور
حسن کریم‌پور تا کنون آثار متعددی را منتشر کرده است. آثاری که ایده‌های آن، به گفته‌ی خودش از دوست داشتن به‌دست آمده است.
قسمت هایی از کتاب باغ مارشال (جلد اول)

۔ اسم من سعید است . پدرم اهل همدان بود ولی خودم در تهران متولد شدم ؛ سال دوم رشته خبرنگاری بودم که به لندن آمدم و حدود پانزده سال پیش مدرک فوق لیسانس خبرنگاری ام را گرفتم و الان حدود ده سال است خبرنگار نیوزویک هستم . یک مرتبه متوجه شدم او سرش را به علامت تأسف مرتب تکان می دهد و در عالم دیگری سیر می کند و اصلا به حرفهای من توجه ای ندارد ، او را به حال خودش گذاشتم. وقتی به خیابان فولهام رسیدم و روبروی آپارتمانم توقف کردم، ناگهان از جا پرید . با حالتی مضطرب پرسید : کجا هستم ، شما کی هستید آقا ؟ گفتم من یک آشنا هستم. فقط قصد کمک به شما را دارم . بالاخره وقتی با اصرار و سماجت من روبرو شد ، در حالیکه از چهره اش می توانستم حدس بزنم که به من مشکوک است ، دعوتم را پذیرفت . همسرم هلن از دیدن غریبه ای که همراه من بود اصلا تعجب نکرد ، چون زیاد از این مهمانهای ناخوانده به آپارتمان می آوردم . یعنی ، گاهی به ایرانیهایی بر می خوردم که به دلم می نشستند و از آنها خوشم می آمد و به آپارتمانم دعوتشان می کردم تا بلکه از این راه کمی دلتنگی و دوری از وطن را جبران کنم .

ای عشق، چه ها که به روز من و سیما و ناهید نیاوردی! مرا آواره ی غربت کردی، سیما را کشتی و ناهید را ناکام گذاشتی. جواب منفی ناهید را باور نمی کردم؛ چون که ثابت کرده بود هنوز دوستم دارد. با آنکه از هر سو در فشار بودم که هر چه زودتر ازدواج کنم، از فکر ناهید بیرون نمی رفتم و تنها دلخوشی ام این بود که دوستم دارد؛ و دیگر اینکه بهادر به زودی از کانادا بر میگردد. مادرم همیشه می گفت ، می ترسم از تنهایی دیوانه شوی. ترگل وقت و بی وقت در گوشم زمزمه می کرد که با دختر حسین خان شیبانی که شوهرش، یکی دو سال پیش، در دعوایی طایفه ای کشته شده و در حدود 10 سال هم از من کوچکتر بود، ازدواج کنم. ترگل معتقد بود تنها کسی که می تواند ناملایمت های گذشته ی مرا جبران کند و خوشبختم کند، فرح، دختر حسین خان شیبانی است. آویشن معتقد بود به هر حال تنها که نمی شود زندگی کرد و به همین بهانه به خودش هم اشاره داشت تا آن که از لابه لای حرف هایش متوجه شدم یکی از کارکنان بیمارستان نمازی، فکرش را مشغول کرده است. من و آویشن، جدا از اینکه برادر و خواهر بودیم، تا آنجا که امکان داشت، حرف دلمان را از یکدیگر پنهان نمی کردیم. یکی از روزها که از بیمارستان به خانه بر می گشتیم، او سر انجام اعتراف کرد که مدتی است که مسعود، کارمند حسابداری بیمارستان، از او دست بر نمی دارد و اجازه خواسته است که به خواستگاری بیاید. مادر مسعود که پیرزنی پر حرف بود تمام شرایط ما را که خیلی هم سنگین نبود، پذیرفت و قرار شد هفته ی بعد آویشن و مسعود به عقد هم در آیند. از روز بعد در تدارک مراسم عقد بودیم. از اینکه آویشن را شاد و مسرور می دیدم خوشحال بودم. مادرم مرتب دعا می کرد که من هم سر عقل بیایم و تا دیر نشده است، کسی را برای خودم دست و پا کنم...

نظر کاربران در مورد "کتاب باغ مارشال (جلد اول)"
24 نظر تا این لحظه ثبت شده است

کتاب فوق العاده عالی است بااینکه سال۱۳۵۲درقصرالدشت پنجم ابتدایی راتمام کردم وبعدبه شیرازمهاجرت کردم،هنوزاین کتاب رانخوانده بودم.نیمه اردیبهشت ۱۴۰۳خیلی تصادفی به این کتاب برخوردگردم وخواندمش. خواندن این کتاب یک هدیه بسیارشیرین برام بودخصوصا که محمدخان ضرغامی ازایل وتبارمن است.دست نویسنده رامیبوسم.حتماحتما بخونیدش

1403/03/28 | توسطعلی اکبر - کاربر سایت
1
|

قرص فشار خونتونو کنار دستتون بذارین بعد جلد 4 رو بخونین .....

1403/03/05 | توسطپرویز حسن آبادی - کاربر سایت
0
|

بهترین وعالی‌ترین کتاب من از آقای مروارید انتشارات اوحدی خریدم هیچوقتم پشیمان نیستم بابت خرید این کتاب بعدازهفده سال بازم هر سال میخونمش اینقدکه جذابه برام

1403/02/11 | توسطرهانیایش - کاربر سایت
0
|

من این کتاب را در سال ۸۶ خوندم، با یکی از دوستان سعادت شهری که این خانواده را می‌شناخت از باغ قوام و عمارت آن هم دیدن کردم و همچنین موفق شدم با یک زن مسنی که از آشنایان ناهید بود در شیراز دیدار کنم صدا و سیمای استان فارس چند سال پیش اقدام به ساخت سریال تلویزیونی این کتاب کرده بود . با تشکر از دوست عزیزم نادر عالیان که این کتاب را به من معرفی کرد

1403/02/06 | توسطغلامحسین مرادی قرقانی - کاربر سایت
1
|

من امسال یعنی دی 1402 این کتاب رو خوندم خیلی دوست دارم دختر و پسرم هم این کتاب زیبا رو بخونند از نویسنده واقعا ممنون هستم.

1402/10/04 | توسطعزیز عاشوری - کاربر سایت
2
|

سلام یکی از بهترین و جذاب‌ترین کتابهایی که خوندم .آثار اقای کربم پور عالی هست

1402/08/29 | توسطمهدی - کاربر سایت
0
|

سلام دوستان من این کتاب و زماین ک سرباز بودم سر پست میخوندم ب جرعت میتونم بگم ب هیچ وج حاضر نیستم دوباره بخونمش چون بشدت زیبا و جذاب و غمگینه بعضی چیزا نباید تکرار بشن این کتاب برا من جزو اون چیزای تکرار نشدنیه

1402/04/13 | توسطکاربر سایت
7
|
پاسخ ها

منم سرباز بودم سال ۸۲ خوندم

1402/08/29|توسطکاربر سایت
1

بینظیر بود واقعا یه جاهایی ادم گریش میگیره .

1402/08/29|توسطکاربر سایت
0

من جلد یک این کتاب رو پانزده سال پیش خواندم و هنوز فراموشش نکردم جذابترین رمان برای من بوده و هست

1401/12/22 | توسطباران - کاربر سایت
8
|

واقعاکتاب جذاب وخوبی هست دم نویسنده اش گرم برای یکبارهم که شده بخوانیش تابه قلم توانای نویسنده پی ببرید.

1401/12/17 | توسطمحمدرضا - کاربر سایت
2
|
پاسخ ها

کتاب رو از کجا گیر بیارم؟

1401/12/27|توسطکاربر سایت
1

با سلام این کتاب و چند سال پیش خوندم هر چهار جلدشو رمان زیاد خوندم اما تنها رمانی که خوب یادم مونده همین باغ مارشال است

1401/12/03 | توسطکاربر سایت
5
|

درود بر عزیزان اهل قلم وکتاب دوست

1401/11/28 | توسطکاربر سایت
2
|

ازآخرین بازماندگانش مرحوم مش حسن بود که پسر باغبون بود که حدودا ده سال پیش باحدودای هفتاد هشتاد سال،سن فوت کرد

1401/10/17 | توسطکاربر سایت
0
|
پاسخ ها

یعنی داستانش بر اساس واقعیته؟

1402/03/14|توسطفاطمه - کاربر سایت
1

سلام این باغ الان به اسم باغ قوام معروف هست توی شهر سعادتشهر هست روبروی امامزاده حسین ازشخصیتاشم دیگه کسی زنده نیس همه رحمت خدارفتن

1401/10/17 | توسطکاربر سایت
0
|

من تو زندان بودم کرمانشاه زندان دیزل اباد این رمان رو از کتاب خانه زندان اوردم واقعا عالی بود هر سه جلدشو خوندم خیلی عالیه

1401/05/17 | توسطکاربر سایت
9
|

وقتی جلد اولش رو خوندم ۱۳ سالم بود بعد از اون دیگه هیچ رمانی نخوندم تا اینکه امشب خیلی اتفاقی جلد سومش رو دیدم و خوندم

1401/04/27 | توسطکاربر سایت
3
|
پاسخ ها

فایل کتاب جلد سوم رو از کجا میشه پیدا کرد؟

1402/07/13|توسطترمه - کاربر سایت
0

کتاب بسیار روان و بدون اضافه گویی. از خوندش لذت بردم. ممنون از نویسنده خوبش

1401/01/31 | توسطمهسا نوری
1
|

من این کتاب رو ۲۲ سال قبل خوندم

1401/01/02 | توسطکاربر سایت
1
|

من این کتاب رو خیلی وقته خوندم خواستم ببینم کسی از اشخاص این کتاب زنده هستند. مهدی آقایی از بابلسر

1400/09/26 | توسطکاربر سایت
0
|

عالی بودمن لذت بردم مبارزه همین است بالا وپایین داره.

1400/08/25 | توسطکاربر سایت
1
|

خیلی عالی بود .🌹

1400/08/21 | توسطفراز - کاربر سایت
0
|