این اثر نشان دهنده ی بلوغ چخوف به عنوان یک نویسنده است.
به یاد ماندنی و تکان دهنده.
داستان فراموش نشدنی سفر یک پسر.
یگروشکا به یاد مادربزرگش افتاد که زیر درختان آلبالو در گورستان آرمیده بود. او را به خاطر آورد که در تابوت خفته و روی چشم هایش سکه گذارده بودند سپس در تابوت را میخ کردند و او را درون مزار جای دادند و حتی صدای خشک خاکی که روی تابوت می ریختند، به یادش آمد... مادر بزرگش را در خیال مجسم کرد که اکنون بیچاره و منزوی درون تابوت تاریک افتاده است. در خیال خود، باز او را دید که ناگهان بیدار شد و چون ندانست کجاست با مشت به تابوت کوفت و کمک خواست و در پایان، دهشتزده مدهوش شد و دوباره جان داد.
به عقل من موسسه ای وجود ندارد که در آن جا به آدم یاد بدهند باهوش شود... نه، وجود ندارد؛ پسر نجیب خوب بی آزار... بزرگ می شود و کمک کار پدرش می شود...، و تو یه گوری حالا کوچکی، ولی بزرگ می شوی و از پدر و مادرت نگهداری می کنی... فرمان خداوندگار عالم این است: به پدر و مادرت احترام کن؛ من هم بچه داشتم، ولی در آتش سوختند... زنم سوخت و بچه هایم سوختند... بله سوختند... کلبه ی ما در شب احیا آتش گرفت... من خانه نبودم... به اریول رفته بودم، به اریول.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
یکی از مهم ترین عناصر ادبی در آثار چخوف، «شخصیت» است؛ او نویسنده ای بود که احساسات زیادی برای هیجانات درونی شخصیت هایش داشت.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
درباره خود داستان که نه ولی درباره چاپ اون باید بگم کتابی که به دست من رسید، چاپش استاندارد نبود، حاشیهها یکسان نبود و کم و زیاد داشت. از نشر ماهی انتظار نداشتم.
تو مقدمه کتاب نوشته «داستان یک سفر». نه فقط سفری همراه با آنتوان چخوف و شخصیتهای داستان بلکه سفری به دوران کودکی،سفری به اعماق احساسات، سفری ... . گرچه داستان خاصی نبود و شاید برخی قسمتهای کتاب خسته کننده باشه اما شخصیت پردازی و توصیف حال و هوای بسیار فوقالعاده ای داره و به نظر من بزرگترین حسن این کتاب اینه که چخوف در لابه لای متن انسان رو به تفکر وا میداره و نکات انسان شناسی و روانشناسی جالبی رو به ما میگه. در کل به کسانی پیشنهاد میکنم که حوصله کتب خواندن دارن و غرق در اون میشن.👌🏻👋🏻
این چخوف دوس داشتی دیوونهی خواستنی
تو مقدمه کتاب نوشته «داستان یک سفر». نه فقط سفری همراه با آنتوان چخوف و شخصیتهای داستان بلکه سفری به دوران کودکی،سفری به اعماق احساسات، سفری ... . گرچه داستان خاصی نبود و شاید برخی قسمتهای کتاب خسته کننده باشه اما شخصیت پردازی و توصیف حال و هوای بسیار فوقالعاده ای داره و به نظر من بزرگترین حسن این کتاب اینه که چخوف در لابه لای متن انسان رو به تفکر وا میداره و نکات انسان شناسی و روانشناسی جالبی رو به ما میگه. در کل به کسانی پیشنهاد میکنم که حوصله کتب خواندن دارن و غرق در اون میشن.👌🏻👋🏻
"بیابان" داستان زندگی بود؛سه شخصیت کلی که در زندگیهای مان بسیارند،وجود داشت؛دایی که نماد ثروت بود،پدر کریستوفر که نماد دانش بود و موزژیکها که نه ثروت داشتند و نه دانش.
داستان خوبی داشت و ترجمه سروش حبیبی هم عالی.
خیلی خوبه چخوف حتما بخونید
همیشه فکر میکنم اگه روسها رمان نمینوشتند. ما الان چی میخوندیم؟
کتاب بیابان ترجمه سروش حبیبی توسط نشر ماهی نیز به چاپ رسیده است که همین کتاب است. لطفا با هم قرار دهید.
داستانی تکان دهنده و قابل تامل