کتاب زیر ستاره پاییزی

Under the Autumn Star
کد کتاب : 891
مترجم :
شابک : 978-964-7703-79-6
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 180
سال انتشار شمسی : 1391
سال انتشار میلادی : 1906
نوع جلد : شومیز
زودترین زمان ارسال : ---

کنوت هامسون برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1920

معرفی کتاب زیر ستاره پاییزی اثر کنوت هامسون

کتاب زیر ستاره پاییزی، رمانی نوشته ی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، کنوت هامسون است که اولین بار در سال 1906 چاپ شد. کنوت هامسون در این رمان، داستانی را خلق کرده که به شکلی جادویی، حال و هوای پاییز را به ذهن متبادر می کند. راوی داستان، کنوت پدرسن، که نام واقعی هامسون است، با شخصیت هایی با نام های گریندهوسن و لارس فالکنبرگ تصمیم به همکاری می گیرد. کنوت و لارس با یکدیگر به کار در مِلک کاپیتان فالکنبرگ، که هیچ نسبتی با لارس ندارد، روی می آورند و هر دویشان احساس می کنند که عاشق و شیفته ی همسر کاپیتان فالکنبرگ شده اند. با گذر زمان، کنوت از کار اخراج می شود و در حین تلاشی بی ثمر برای رسیدن به زن آرزوهایش، خود را اسیر در زندگی سابقش که از آن فرار کرده بود، می یابد.

کتاب زیر ستاره پاییزی

کنوت هامسون
کنوت هامسون در ۴ اوت ۱۸۵۹ در خانواده ی فقیر و روستایی در شمال نروژ متولد شد.بیست و دو ساله بود که وطن خویش، نروژ را ترک گفت و به آمریکای شمالی رفت. از سال ۱۸۸۳ به بعد حرفه ی اصلی خویش را نویسندگی قرار داد و به تدریج آثاری منتشر کرد.با انتشار رمان روانکاوانه و نیمه خودزندگی نامه ی گرسنه در سال ۱۸۹۰، شهرت هامسون به اوج رسید. برخی منتقدین، فرانتس کافکا را در نوشتن داستان کوتاه هنرمند گرسنه متأثر از این رمان می دانند. در سال ۱۹۲۰ هامسون برنده ی جایزه ی نوبل در ادبیات گردید که نگارش رمان حماسی میو...
نکوداشت های کتاب زیر ستاره پاییزی
With lyrical descriptions of nature and acute psychological portraits.
با توصیفاتی شعرگونه از طبیعت و تصاویر روانشناسانه ی تیزبینانه.
Hamsunsenteret.no

Subtle and resonant.
با ظرافت های نامحسوس و تأثیری ماندگار.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

One of Hamsun’s greatest works.
یکی از برجسته ترین آثار هامسون.
Souvenir Press

قسمت هایی از کتاب زیر ستاره پاییزی (لذت متن)
سالیان درازی است که چنین آرامشی نداشته ام... وقتی از جاده ای که گیاه بر آن می روید، قدم به جنگل می گذارم، قلبم بر اثر نوعی شادی که زمینی نیست، به لرزه در می آید. قدم به جنگل گذاشتم، به حدی که اشک به دیدگان آورده ام، به هیجان آمدم، مگر قبلا به آنجا آمده بودم، ولی به طور حتم می باید در زمانی دیگر به چنین جایی آمده باشم، هرچه فکر می کنم یادم نمی آید و اکنون من اینجایم. سرشار از امید، اکنون دیگر بار از هیاهوی شهر گریخته ام.

یاد روزهای گذشته بخیر، زمانی که چیزها می توانستند کمیاب باشند!

به خودم گفتم: «آقای محترم، آیا شما کسی نبودید که می خواست دنبال زندگی آرام و آدم های سالم باشد و آرامش ذهنی اش را دوباره به دست آورد؟»