از میان این ترجمه ها، سه ترجمه را با هم خط به خط با متن اصلی به فرانسه مقابله کردم. ترجمه محمدجواد کمالی «برادر روحی (شبها همه خونها سیاه است)» از نشر قطره از همه بهتر و کاملتر است.
ترجمه رمان «برادر روحی (شبها همه خونها سیاه است)» مستقیماً از زبان فرانسه صورت گرفته ولی ترجمه «شب ، همه خونها سیاه اند» به صورت غیرمستقیم از زبان انگلیسی با تلخیص در مواردی!
ترجمۀ آقاخانلو: «باید دیوانه باشی که وقتی سروان آرماند سوت میزند از او تبعیت کنی، وقتی میدانی احتمال زنده بازگشتن خیلی کم است. خدا شاهد است، باید دیوانه باشی که جیغ کشان از شکم زمین بیرون بزنی. گلوله هایی که از سمت دشمن آن طرفی میآیند بذرهای جنگ عظیمی که از آسمان فلزی فرو میافتند از جیغ نمیترسند ترسی از رد شدن از سر و بدن از شکستن استخوانها ....»
موضوع کتاب بسیار جالب و بکر است و ترجمهی بسیار خوب آقای آقاخانلو آن را خواندنیتر کرده است.
بخشی از ترجمۀ زیبای دکتر کمالی: وقتی فرمانده آرمان سوت حمله میزند و میداند که تقریباً هیچکس شانسی ندارد که زنده به سنگرش برگردد، آدم باید پاک دیوانه باشد که از دستوراتش اطاعت کند. به خداوندی خدا، آدم باید دیوانه باشد که مثل وحشیها عربدهکشان از دل زمین بیرون بزند. گلولههای دشمن روبهرو که همچون دانههای دشت از آسمان فلزی بر سرمان میریزند، ترسی از این عربدهها ندارند، ترسی از عبور از میان سرها و گوشت بدنها ندارند، ترسی از شکستن استخوانها و خاتمه دادن به زندگیها ندارند.