قسمت هایی از کتاب ما همه مرغیم + به خاطر یک پشه (لذت متن)
کامیون حامل مرغ، که از مرغداری به سمت کشتارگاه می رفت، کنار دکانی کوچک در روستایی در مسیر توقف کرد. ساعت نه شب بود. راننده می خواست سیگاری بخرد و چند دقیقه ای استراحت کند. مرغ خانگی قهوه ای رنگی که در کنار دکان روی خاکها قهوه ای رنگی که در کنار دکان روی خاکها لمیده بود، از صدای کامیون و ترمزش، هراسید و بلند شد و...