کتاب آلزایمر و چند داستان دیگر…

Alzaymer Va Chand Dastan Digar
کد کتاب : 93988
شابک : 978-0050662274
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1398
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

برگزیده ی دومین جشنواره داستان طنز خط خطی

قسمت هایی از کتاب آلزایمر و چند داستان دیگر… (لذت متن)
ابوهانی که انگار بدش نمی آمد با من کل کل کند، پیشنهاد داد همسفر او باشیم. پیشنهادی که نه من و نه نقیب، نتوانستیم رد کنیم. چه کسی دلش نمی خواست شهر فرنگ را ببیند؟ آن هم مجانی! چند سالی در زوارخانه جان کنده بودم و نیاز به یک مسافرت داشتم و این یک فرصت استثنایی بود. به هزار فیلم و تاتر، زنم را راضی کردم. آن دم آخر قرآن و آب آورد. گفتم: ـ نگران نباش اتفاقی نمی افتد. ـ دست روی قرآن بگذار که به سواحل میامی نمی روی! ـ عزیزم می خواهم خودم را برایت برنزه کنم. آب را پاشید توی صورتم و گفت: ـدر سواحل خلیج فارس خودمان برنزه شو. درحالی که خودم را دولا می کردم که آب روی لباس هایم چکه نکند گفتم: ـ سواحل خلیج فارس که برنزه نمی کند؛ قیرگونی می کند. با جدیتی که از مادرزنم به ارث برده بود گفت: ـ یالا… دست روی قرآن گذاشتم و گفتم: ـ قسم به ذات باری تعالی که اگر خواستم به میامی بروم همین میامی مشهد خودمان باشد و لاغیر.