معمولا در کارهایی که نیاز به تفکر دارند، همیشه مواردی از قلم افتاده باقی می ماند. این موضوعی است که از زبان بسیاری شنیده شده و بر سر آن بحث ها در گرفته است؛ مثلا در ساختن یک پل همیشه سانتیمتر یا میلیمترهایی غیر قابل محاسبه باقی می ماند، کاری که به واسطه فعالیت مشترک معماران، طراحان، مهندسان و کارگران صورت می گیرد. این موارد محاسبه نشده (هرچند جزیی اما مرتبط با کارهای صورت گرفته) ممکن است در دشواری محاسبات، در جزییات بیشمار فنی - شیمیایی، که در تماس های بسیار ظریفی با هم قرار دارند، در جنس قطعات و در واکنش و مواجهه آنها با چهار عنصر (آب، باد، خاک و آتش) ریشه داشته باشند. به نظر می رسد که این مشکل نه فقط در طراحی، محاسبات بسیار و مکرر و بررسی همزمان مسائل فنی - شیمیایی - استاتیکی است، بلکه اجازه می خواهم آن را این طور بنامم - در تجسم یا درک واقعیت آنها هم باشد. این موارد غیر قابل محاسبه باقی مانده، که در میلیمترها خلاصه می شوند، به تفاوت هایی جزیی و غیر قابل پیش بینی مربوط هستند آنها را چه بنامیم؟ چه چیزی در پس این فاصله های جزیی نهفته است؟ آیا این همان شعر، خدا، عوامل مقاومت کننده یا (واژه محبوب این روزها) داستان است؟
کتاب در دره نعره های تندرگون