«دیدگانشان خدا را مینگریست» رمانی نوشتهی زورا نیل هرستن است. این کتاب که قهرمان آن زنی سیاهپوست است، به یادآوری سرگذشت این زن در جامعه مردسالار میپردازد که سختیهای فراوانی را متحملشده است. «دیدگانش خدا را مینگریست» درباره زنی به نام جینی کرافورد است که از تجاوز مردی آمریکایی به بردهای سیاهپوست به دنیا آمده و به همین دلیل، زنی دو رگه و آفریقایی-آمریکایی است. جینی در چهل سالگی و پس از یک سال دوری از شهر خود به آنجا باز میگردد و داستان زندگی خود را برای دوستش فیبی بازگو میکند. او داستانش را از زمان به دنیا آمدن تا وقتیکه مادرش بهدلیل دائمالخمری او را ترک کرد و به دایه سپرد تعریف میکند و بعد از آن هم، ماجرای ازدواجش با مردی ثروتمند را میگوید که جینی را کتک میزده و سر آخر هم بهدلیل نارسایی کلیه میمیرد و ثروتش به جینی میرسد. پس از آن جینی با مردی قمارباز آشنا شده و عاشق او میشود. اما درنهایت، هنگام دفاع از خود مجبور به کشتن مرد میشود. جینی به دادگاه میرود و در جلسهای که همه سفیدپوست هستند تبرئه میشود. داستان زندگی جینی، افتوخیزهای فراوانی دارد و ماجرای زندهماندن در جامعهای است که به سیاهپوستها به چشم برده نگاه میکردند.
«دیدگانش خدا را مینگریست» پس از انتشار در سپتامبر 1937، به مدت سی سال توقیف شد و دلیل آن هم حضور زنی سیاهپوست بهعنوان شخصیت اصلی داستان است که جامعهی نژادپرست آمریکا در آن سالها تحمل پذیرش چنین قهرمانی را نداشت. این نخستین اثری بود که آشکارا مسائل زنان را وارد سنت آفریقایی-آمریکایی میکرد. نویسنده با خلق شخصیت جینی کرافورد، داستان زنی سیاهپوست و متکی به خویش در دنیایی مردسالار و سفیدپوست سالار را روایت کرد که با وجود همۀ سرکوبها، به راه خود ادامه میدهد و از چیزی نمیترسد.
کتاب دیدگانشان خدا را می نگریست