کتاب آدم برفی

The Snowman
کد کتاب : 12770
مترجم :
شابک : 9786008075721
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 628
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

آدم برفی
The Snowman
کتاب هفتم از مجموعه ی «هری هول»
کد کتاب : 12769
مترجم :
شابک : 9786008668398
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 564
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب آدم برفی اثر یو نسبو

کتاب آدم برفی، رمانی نوشته ی یو نسبو است که اولین بار در سال 2007 وارد بازار نشر شد. یک شب، پس از بارش اولین برف سال، پسری به نام یوناس از خواب بیدار می شود و درمی یابد که مادرش ناپدید شده است. تنها یک چیز از او باقی مانده است: شالی صورتی، که هدیه ی یوناس به او بوده و اکنون دور گردن یک آدم برفی در حیاط خانه شان انداخته شده است. بازرس هری هول، احساس می کند که ارتباطی میان زن گمشده و نامه ی مشکوکی که خودش دریافت کرده، وجود دارد. اما وقتی الگویی تکرارشونده دیده می شود، شرایط پیچیده تر می گردد: در طول ده سال گذشته، یازده زن ناپدید شده اند—همگی در روز بارش اولین برف سال. اما هری این بار با قاتلی مواجه شده که قوانین مختص به خود را خلق می کند.

کتاب آدم برفی


ویژگی های کتاب آدم برفی

برنده ی جایزه ی کتابفروشان نروژ سال 2007

یو نسبو از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2007 ساخته شده است.

یو نسبو
یو نسبو، زاده ی ۲۹ مارس سال ۱۹۶۰، نویسنده ی سرشناس داستان های جنایی و موسیقی دانی نروژی است. تا سپتامبر سال ۲۰۰۸، بیش از یک و نیم میلیون نسخه از رمان های او در نروژ به فروش رفت و آثارش به بیش از چهل زبان ترجمه شده است. مجموعه رمان های جنایی «هری هول»، اثر یو نسبو، درباره ی مردی است که همیشه در حال مواجهه با ترس هایش است. رمان های متعددی از این مجموعه، جزو آثار پرفروش در جهان بوده اند.
نکوداشت های کتاب آدم برفی
A complex and entertaining plot.
داستانی پیچیده و سرگرم کننده.
The New York Times

A superb thriller—smart and meticulously plotted.
تریلری خارق العاده، هوشمندانه و با داستانی موشکافانه.
Newsday Newsday

Unputdownable.
اثری که نمی شود کنارش گذاشت.
Slate

قسمت هایی از کتاب آدم برفی (لذت متن)
رادیو را روشن و صدایش را زیاد کرد تا صدای دیگری جز غوغای درون خودش، در فضای یخ زده ی ماشین بپیچد. مجری اخبار داشت برای هزارمین بار تکرار می کرد دیشب رونالد ریگان، جیمی کارتر را در انتخابات آمریکا شکست داده. پسر دوباره چیزی گفت، سارا به آینه ی جلو نگاه کرد. داد زد: «چی گفتی؟» پسر دوباره تکرار کرد، اما سارا باز هم نشنید. صدای رادیو را کم کرد. پیچید سمت جاده ی اصلی و رودخانه، که مثل نوار سیاه عزا، دور تا دور حومه ی شهر را احاطه کرده بود. همین که گاز داد فهمید پسر خم شده و سرش را آورده بین صندلی های جلو. با صدایی خشک و آهسته، انگار می خواست حرف مهمی بزند و کسی جز خودشان دو نفر نباید می شنید، در گوش سارا زمزمه کرد: «ما قراره بمیریم.»

کدام بدتر است؟ گرفتن جان کسی که می خواهد زندگی کند یا دریغ کردن مرگ از کسی که می خواهد بمیرد؟

شرارت، وجود خارجی ندارد. نمی تواند تسخیرت کند. فقط یک تضاد است؛ یک خلاء، نبود نیکی. تنها چیزی که اینجا می توانی از آن بترسی، خودت هستی.