صلیب بدون عشق اولین رمان هاینریش بل است که در سال 1946 آن را نوشت و پس از مرگش در کلن در سال 2002 منتشر شد. در کتاب صلیب بدون عشق داستان خانواده کاتولیک باخم نقل میشود. هانس باخمن افسر اس اس به خاطر گناه خود ، که او در راینلند ، در جبهه شرقی به آن متهم شده است ، میبایست تاوان پس دهد. وی برای نجات جان برادر بزرگترش ، سرباز ورمماخ کریستوف ، داوطلبانه حاضر به گذشتن از جان خود میشود. این کتاب همچنین یک رمان عاشقانه است. روایت عشق کریستوف و کرنلیا باخم که از بدبختی سالهای جنگ جان سالم به در میبرند،بستری میشود که هاینریش بل، ذات اهریمنی حکومت رایش سوم و پلیدی های جنگ را در قالب این داستان عاشقانه نشان دهد.
همچنین بل در کتاب «صلیب بدون عشق» از صلیب شکسته ای که در دوره نازیسم بر کشور آلمان سایه ای دروغین انداخته بود با تنفر یاد میکند و علت بدبختی هموطن های خود را همین موضوع میداند.
از نکات مهم و مثبت دیگر این رمان میتوان به برگردان دقیق و مستقیم آن از زبان آلمانی توسط مترجم کارهای بل یعنی سارنگ ملکوتی نام برد.او در سیاهی ماجراجویانه ی اتاق پذیرایی ایستاده بود. بیرون خیابان قرار داشت و او دیگر تنها نبود، موجودی با او توی اتاق بود، زن چنان بر وجود این موجود آگاهی داشت که جرأت گشودن چشمانش را نداشت که حتی مشخص کند آیا این موجود نامریی هم هست. زیرا آن موجود حس کردنی بود، آری موجود مثل وزش باد دور و ولرم عجیب یک بال نرم بود، یک نفس وحشتناک در اطراف اش پرسه می زد. او چنان فریاد وحشتناکی کشید که آن را تنها انسان هایی می شناسند که در قهقرا با آن برخورد کرده اند. سپس دستانش را با سرعتی تقریبا برق آسا و وحشیانه بلند کرد و علامت صلیب را بر خود کشید…
جایگاه هاینریش بُل در ادبیات آلمان بسیار برجسته و بینظیر است به طوری که اغلب منتقدان معتقدند که به تجدید حیات ادبیات آلمانی کمک کرده است.
هاینریش بل، یکی از محبوب ترین و پر کار ترین نویسندگان آلمانی، به عنوان روایت گر زندگی در جمهوری فدرال آلمان به شهرت بین المللی رسید و در سال 1972، موفق به کسب جایزه ی نوبل ادبیات شد.
آقای سارنگ ملکوتی به احترام وزن سنگین و جایگاه بل در ادبیات دست از سر این نویسنده بینوا بردارید ... من نمیدونم واقعا نشر چگونه تصمیم گرفته با شما کار کنه آخه ! خواننده و الاغ فرض کردید شاید !
ماشاالله نشر نگاه کلا ویراستار هم که هیچی ! 😡 فرمانده آلمانی در طول جنگ جهانی دوم گودریان هست که کلا در این رمان گوردیان آمده ! پروسیها کلا در این رمان پرویسیها آمده ! از همین نشر رمان آدم کجا بودی به قلم همین نویسنده که دیگه شاهکار هست ! در اوایل رمان کلا نثر میریزه بهم ! جملهها پس و پیش میشن ! کلمات جابجا و جمله بندی بکل نامفهوم ... همه چیمون بهم میاد خداییش رانندگیمون ، پراید و کتاب چاپ کردنامون ...
نه تنها ترجمه این کتاب بلکه تمام ترجمههای سارنگ ملکوتی از هاینریش بل فاجعه هستند ! بیچاره هاینریش بل
کتاب خوبیه اما به طرز وحشتناکی بد ترجمه شده. مترجمین عزیزمون باید بدونن که پایبندی به سبک نویسنده لزوما به معنی ترجمهی تحت اللفظی نیست، چیزی که تو همین کتاب هم شاهدش هستیم و ترجمهی تحت اللفظی باعث خلق جملات نامفهوم و عجیب و غریب شده. مترجم باید بتونه در زبان مقصد جمله ای برابر با جمله اصلی رو پیدا کنه به طوری که هم سبک نویسنده حفظ بشه و هم ترجمهی حاصل برای مخاطب قابل فهم باشه. ترجمهی این کتاب واقعا زننده و افتضاحه، امیدوارم ترجمههای بهتری وارد بازار شه.
دوست عزیزم، ممنونام از این دقت نظر و پشتکار و دلسوزی ای که به خرج دادید برای روشن شدن اذهان عشاق ادب در مورد ترجمه و خب همین تکه ای که موجود هست از کتاب در سایت به خوبی مبین یک ترجمهی ماشینی و کلمه به کلمه هست بدون هیچ تطبیقی با دستور نگارش فارسی !