ند هفتۀ آخر، مرتب تلاش می کردم از مردمی که از من می پرسیدند برای امرار معاش چه می کنم، بپرهیزم. اگر واقعا ناچار می شدم اسمی برای حرفه ام بگذارم، مجبور بودم واژه ای را بر زبان بیاورم که آنان را سراسیمه می کرد. از این رو، ترجیح می دهم از روشی نظری برای ثبت اعترافاتم بر کاغذ استفاده کنم.
او خیلی زود به ایستگاه رسید و تا به امروز اگرچه ده سالی است که همسرمن است، اما نمی دانم که آیا باید افسوس آن تلفن را بخورم یا نه. هر چه باشد، همسرم شغل مرا در شرکت حفظ کرد، به خواستهٔ رو به زوالم جان بخشید و او واقعا تنها کسی است که من باید به خاطر فرصت های پیشرفتی که اکنون جامهٔ حقیقت به خود پوشیده است، از وی تشکر کنم.
پشت هر کلمه یک جهان کل پنهان است که باید تصور کرد. در حقیقت، هر کلمه ای نه تنها فقط یک شبرای خص بلکه همه انسان ها، دارای خاطرات زیادی است. کلماتی مانند نان یا جنگ را بگیرید. کلماتی مانند صندلی یا تختخواب یا بهشت را بگیرید. پشت هر کلمه یک جهان کامل است. من می ترسم که اکثر مردم از کلمات به عنوان چیزی برای دور انداختن استفاده کنند بدون آنکه بار سنگینی را که در یک کلمه نهفته است احساس کنند.
باید خیلی بگذرد تا کسی بداند تا چقدر می تواند برود.
اگر مردگان می توانستند صحبت کنند، دیگر جنگی وجود نخواهد داشت.