رمان «زندگی، جهان و همه چیز» نوشته داگلاس آدامز جلد سوم مجموعه پنج جلدی «راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها»ست. زندگی، جهان و همه چیز مانند جلدهای اول و دوم رمانی است علمی تخیلی و طنز آمیز. این رمان داستان آرتور دنت و دوستانش را در سفرهای فضایی و زمانی نقل می کند و سعی آن ها را در نجات دادن جهان از ربات های سیاره کریکیت و البته برخی وقت ها ماجرای فرار آن ها را از این مسئولیت.
مجموعه پنج جلدی راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها از پرفروش ترین کتاب ها بوده و جوایز زیادی را به خود اختصاص داده است. در بخشی از کتاب می خوانیم: از وقتی که این کهکشان به وجود اومده، تمدن های بسیار ظهور و سقوط کرده اند، اون قدر ظهور و سقوط کرده ند که خیلی وسوسه انگیزه که فکر کنیم که زندگی در کهکشان اولا یه چیزی شبیه دریازدگی، فضازدگی، زمان زدگی، تاریخ زدگی و امثالهم، و دوما چیزیه احمقانه.
آدامز یکی از گنجینه های نادر است: نویسنده ای که حواسش به کیفیت مطلب می باشد و به همان اندازه سرگرم کننده است.
طنز وحشی . . شخصیت آرتور دنت ، یادآور قهرمانان وونگوت است.
آرتور، فورد و فاهش الستفراقوز بر فراز یه تپه بودند. عصر بود و همه چیز صلح آمیز. آفتاب غروب می کرد. دوروبرشون سرزمینی سبزرنگ با تپه های کم ارتفاع دیده می شد. پرندگان نظرشون رو درباره این منظره در آوازهای خود بیان می کردند و به نظر می رسید که نظر کلی پرنده ها نسبت به منظره خیلی مثبته. کمی دورتر صدای بازی کودکان به گوش می رسید و کمی دورتر از اون منبع این صدا دیده می شد: شهری کوچیک تو نور ضعیف غروب. پیش تر خونه های شهر کوچیک بودند، سنگی و سفیدرنگ. چیزی به غروب کامل خورشید نمونده بود. ناگهان از یه جایی موزیک شروع شد. فاهش استفراقوز سریع یه دکمه رو فشار داد و موسیقی رو خفه کرد.
داستان های سفر در زمان، به شکل ها و گونه های مختلفی نوشته شده اند در این مقاله، بهترین آثار مربوط به این مفهوم را در تاریخ ادبیات با هم مرور می کنیم
«داگلاس آدامز» بیش از هر چیز به خاطر مجموعه ی «راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها» شناخته می شد؛ مجموعه ای که اولین بار از طریق رادیو، و بعد از طریق کتاب، تلویزیون و فیلم به جهان سرگرمی پا گذاشت.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
برشی از کتاب: "واوباگر شروع کرد به متنفر شدن از جهان در کل، و مخصوصاً متنفر شدن از همۀ مردمِ ساکن جهان. در همین حال و هوا بود که هدفش رو پیدا کرد. هدفی که میتونست اون رو سرپا نگه داره؛ تا ابد سرپا نگه داره. هدفش این بود: واوباگر تصمیم گرفته بود که به جهان توهین کنه. یعنی بهتره بگیم به همۀ مردمِ جهان توهین کنه. به تکتک ساکنان همۀ کهکشانها. شخصاً و حضوراً. یکی پس از دیگری."