نگهبان: دستای کثیف شون؟ دخترخانم. می تونین یه کم مودب باشین... من خودم موّدبم. آنتیگون: بهشون بگو ولم کنن. من دختر اودیپم. من آنتیگونم. فرار نمی کنم. نگهبان: آره، دختر اودیپ! روسپی هایی هم که گشتای شبونه جمع شون می کنن، می گن که همدم رئیس پلیس شهرن! نگهبانان می خندند. آنتیگون: حاضرم بمیرم ولی اینا بهم دست نزنن. نگهبان: بگو ببینم، جسدها چی، خاک چی، نمی ترسی به اون ها دست بزنی؟ می گی «دستای کثیف شون» یه نگاه به دستای خودت بنداز. آنتیگون با لبخندی به دست های خود که بر آن ها دست بند زده اند نگاه می کند. دست هایش پر از خاک است. نگهبان: بیلچه ت رو ازت گرفته بودن؟ مجبور شدی بار دوم با ناخن هات این کار رو بکنی؟ عجب آدم جسوری! یه لحظه سرم رو برمی گردونم و ازت یه ذره توتون می خوام. همون موقعی که اونا رو می ذارم تو دهنم. همون وقتی که دارم بابت توتون تشکر می کنم، اون داشت مثل یه بچه کفتار زمین رو می خراشید. تو روز روشن! تازه وقتی داشتم بازداشتش می کردم، این پتیاره دست وپا می زد و می خواست از سر و روم بره بالا! داد می زد و می گفت که بذارم کارش رو تموم کنه... عجب دیوونه ای! نگهبان دوم: یه دفعه، من هم یکی دیگه از این دیوونه ها رو دستگیر کردم. داشت ماتحتش رو نشون مردم می داد. نگهبان: بودوس، بگو ببینم اگه بخوایم سه نفری یه سور اساسی بدیم. بریم کجا جشن بگیریم؟ نگهبان دوم: بریم رستوران توردو شراب قرمزش خوشمزه اس. نگهبان سوم: یکشنبه تعطیله. زن هامون رو ببریم؟ نگهبان: نه بابا ما بین خودمون شوخی زیاد داریم... اگه زنا باشن پشت سرمون حرف درمی آرن. غیر از اون بچه هامون هم شاش شون می گیره. بودوس، بگو ببینم یک ساعت پیش فکرش رو می کردی که ما این قدر میل به شوخی داشته باشیم؟ نگهبان دوم: شایدم بهمون پاداش بدن. نگهبان: اگر قضیه مهم باشه، ممکنه. نگهبان سوم: فلانشار از گروهان سوم وقتی ماه قبل عامل آتش سوزی رو دستگیر کرد، حقوقش دو برابر شد. نگهبان دوم: جدی می گی؟ اگه حقوق مون دو برابر بشه من می گم به جای رستوران توردو بریم میخونه قصر عرب. نگهبان: برای مشروب خوردن؟ خل نشدی؟ تو قصر عرب هر بطری رو دو برابر قیمتش بهت می اندازن. برای خوشگذرونی، باشه می ریم. گوش کنین چی می گم: اول می ریم توردو حسابی کله مون رو گرم می کنیم...
نمایشنامه های انتخاب شده در این مطلب، بهترین ها برای ورود به این دنیا هستند
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
کِی موجود میشود؟
به قول فراستی، برترین تراژدی دنیا
به قول استالین چخه