برای همه ی ما پیش آمده که نتوانسته ا یم در یک ظرف مربا، آبلیمو یا روغن و . . . را باز کنیم، جلال هم موفق نمی شود در شیشه مربا را باز کند. حتی مادر ، آقای زینلی ، همسایه ی آنها ، همکلاسی ها ، معلم و پلیس و بقیه هم نمی توانند در آن را باز کنند. کسی نیست که بتواند درب مربا را باز کند همین مسئل ی ساده بهانه ای می شود برای داستانی شیری و جذاب.
فکر می کنید جلال چه کرد ؟ او ابتدا سراغ مغازه دار می رود ولی کار به همین جا ختم نمی شود، او به "اداره کل نظارت بر مواد خوراکی وبهداشتی" رفته و شکایت خود را مطرح می کند. رییس کارخانه هم با خبر شده و در جستجوی علت مسئله است و سرانجام معلوم می شود که . . .
گره داستان با یک مسئله ساده و پیش پا افتاده یعنی باز نشدن در شیشه مربا و در قالب طنز و اغراق در رویدادها شروع می شود و تا مدتی سبب بهم ریختگی میان خانواده ها و اهالی شهر می شود. "مربای شیرین" ضمن سر گرم کردن مخاطب به او می آموزد که نسبت به مسائل ساده ای که در اطراف او رخ می دهد حساس باشد و حقوق قانونی و شهروندی خود را بشناسد و پی گیر آن باشد.
کتاب مربای شیرین