دستاوردی منحصر به فرد.
یک اثر بدیع آمریکایی.
تجربه ای شگفت آور.
کمی بعد از کنار انبوهی درخت در حاشیه ی جاده گذشتند که پرندگانی کوچک در اثر طوفان با آن ها برخورد کرده و همانجا میخکوب شده بودند. پرندگان خاکستری رنگ بی نام بی حرکت مانده در حالت های مختلف پروازی نافرجام.
بعضی هایشان هنوز جان داشتند و هنگام عبور اسب ها، ستون فقراتشان را پیچ و تاب می دادند و سرشان را بلند می کردند و جیغ می زدند اما سوارها پیش می راندند. خورشید در آسمان بالا آمد و آن سرزمین رنگی تازه به خود گرفت، سبز آتشین اقاقیاها و ارغوان های خاردار و سبزی ناب علف های هرز کنار جاده و سرخس های ملوکی شعله ور. انگار باران از کهربا باشد و مدارهایی برای انتقال برق ایجاد کرده باشد.
«رالینز» سر اسبش را برگرداند و آهسته در جاده به راه افتاد. دنبالش رفتند. هیچکس حرفی نمی زد. کمی که گذشت «جان گریدی» صدای چیزی را شنید که کف جاده افتاد و نگاهی به پشت سر انداخت و لنگه چکمه ی «بلوینز» را روی زمین دید.
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
متاسفانه کورمک مک کارتی چند روز پیش فوت کرد 😔
جملات قصار پر احساس و دیالوگهای تأمل برانگیزی داشت، اما از نظر سبک، بازنویسی ای دست چندم از فاکنر و همینگوی بود. متن بی هیچ دلیل خاصی سخت خوان و کم کشش بود و پیچیدگیهای نالازم بیان داستانی ساده و غیر پیچیده، بسیار بسیار تو ذوق زننده بود.
توی اینستای نشر چشمه کارگر دیدم که آقای یزدانی (مترجم نصف النهار خون) کتاب همه اسبهای زیبا رو با کلی تعریف و تمجید و نقد مثبت معرفی کردند. کتابو خوندم. واقعا جذاب و قشنگه. مخصوصا برای اونایی که سبک مک کارتی رو دوست دارن. ممنون از آقای کاوه میرعباسی و آقای مجید یزدانی بابت ترجمههای خوب از کتابهای مک کارتی و معرفی اونها.
آقای یزدانی فوقالعاده هستن. هم ترجمشون هم کتابهایی که به خوبی معرفی میکنن. یه بار هم توی چشمه کارگر دیدمشون بسیار خوش برخورد و با شخصیت بودن، امیدوارم کارای بیشتری از ایشون بخونم
بالاخره موجود شد ولی خیلی گرونه
چرا اینقد گرون؟
پی کی موجود میشه 😔
یک هفتهای هست که موجود شده؛ بیاریدش لطفا
سلام لطفا بیارینش ممنون
لطفن این کتاب بینظیر رو موجود کنید .