کتاب شیاطین شهر لودون

The Devils of Loudun
کد کتاب : 16759
مترجم : فاروق ایزدی نیا
شابک : 978-9644486128
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 470
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1952
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب شیاطین شهر لودون اثر آلدوس هاکسلی

هاکسلی در کتاب شیاطین شهر لودون گزارشی از یکی از عجیب ترین اتفاقات تاریخ ارائه می دهد. این کتاب روایتی تاریخی از تصرف شیطانی ، تعصب مذهبی ، سرکوب جنسی و هیستری دسته جمعی است که در قرن هفدهم در فرانسه اتفاق افتاد و حوادث غیر قابل توصیفی که در شهر کوچک لودون روی داد.
در سال 1634 ظاهرا یک صومعه کامل در دهکده کوچک فرانسه لودون در اختیار شیطان بود. گراندیریک کشیش خوش تیپ و فاسد از محله لودون پس از تشکیل یک دادگاه مشهور ، مورد شکنجه و سوزانده شدن قرار گرفت. وی متهم به توطئه با شیطان برای اغوای تمام راهبه های یک صومعه شناخته شده بود. این مورد یکی از عجیب ترین موارد هیستری جنسی در تاریخ بود. گراندیر بی گناهی خود را تا آخر حفظ کرد و چهار سال پس از مرگش ، راهبه ها هنوز هم در معرض اعدام بودند تا آنها را از بندگی شیطانی خود رهایی دهند. کما اینکه چنین شد و کل این وقایع منجر به اعدام های زیادی به ویژه عدام به وسیله ی سوزاندن شد. روایت هوکسلی از این داستان عجیب وسواس دینی و جنسی درک ما از دنیای قرون وسطایی را دگرگون می کند. بسیاری این کتاب را یک شاهکار غیر داستانی می دانند. در شیاطین شهر لودون یک رخداد تاریخی جذاب، روشن می شود و با وضوح به زندگی برگردانده می شود.

کتاب شیاطین شهر لودون

آلدوس هاکسلی
آلدوس لئونارد هاکسلی، زاده ی ۲۶ ژوئیه ۱۸۹۴ - درگذشته ی ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳، نویسنده و فیلسوف بریتانیایی و یکی از اعضای برجسته ی خانواده ی هاکسلی بود.بیشتر شهرت او به خاطر رمان هایش همچون دنیای قشنگ نو که در یک زمینه ی پادآرمانشهری از لندن تصویر شده است، یا برای کتاب های غیرداستانی اش مانند درهای ادراک که به بیان تجربه های نویسنده از مصرف یک داروی روان گردان اختصاص دارد، و یا برای طیف گسترده ای از مقالات است. او در ابتدای دوران فعالیت اش، ویرایشگر مجله ی آکسفورد پوئتری بود و تعدادی داستان کوتاه و ش...
قسمت هایی از کتاب شیاطین شهر لودون (لذت متن)
دم دروازه‎های شهر، یکی دو جسد، آویخته بر دار شهرداری، فاسدشده متلاشی می شدند. درون دیوارهای شهر، خیابان ها معمولا کثیف و خاکی بود و انبوه بوهای آشنا، از دود برخاسته از چوب گرفته تا بوی نامطبوع مدفوع، از بوی غاز تا بوی عود، از بوی نان در تنور و بوی اسب، بوی خوک و بالاخره آدمیان ناشسته تن به مشام می‎رسید. در این شهر چهارده هزار نفره، روستائیان، صنعتگران، کارگران ماهر، خدمتکاران اکثریت گمنامی را تشکیل می‎دادند که می شد آنها را ندیده گرفت. اندکی برتر از آنها مغازه‎داران بودند، و استادان صنعتگر، و بالاخره اولیاء دون‎پایه امور که با حالتی از تزلزل که بویی از ثبات نبرده در پایین‎ترین مقام بورژوازی قابل احترام قرار گرفته بودند.

خارج از این آبادی ها، جوّ روانی به نحو خفقان آوری کوته‎بینانه و ساده‎لوحانه بود. در میان ثروتمندان، توجّه به اموال و املاک، با حقوق و امتیازات، از دیرزمان شدید بود و علاقه بدان سخت عمیق و پرشور. در لودون برای دو یا، حداکثر، سه هزار نفری که از عهده پرداخت هزینه دادخواهی برمی‎آمدند یا نیازی به مشاوره تخصّصی حقوقی داشتند، بیش از بیست وکیل دعاوی، هجده مشاور حقوقی، هجده ضابط دادگستری و هشت سردفتر اسناد رسمی وجود داشت.

سال ۱۶۰۵ بود که ژوزف هال، طنزنویس آن زمان و اسقف آینده، برای اولین بار به منطقه فلاندر سفر کرد. « در طول راه کلیساهای بسیاری دیدم که ویران شده و فقط توده هایی نازیبا از آن باقی مانده بود که برای رهگذران داستان ها بگوید که زمانی در آنجا هم خلوص و ایمان وجود داشته و هم دشمنی و عداوت. آوخ که جای پای جنگ چقدر غم انگیز و شرم آور است!... اما ( آنچه مایه حیرتم بود آنکه ) همه جا کلیساها فرو می‎ریزند و مدارس ژزوئیت ها قد علم می کنند. هیچ شهری نیست که در آنجا ژزوئیت ها به پرورش افراد مشغول نباشند یا درصدد ساختش برنیایند. این همه از کجا می آید؟ آیا بدان علّت است که خلوص و ایمان به اندازه سیاست و خطّ مشی لازم نیست؟