اونیل آثار زیادی دارد که برخی از این نمایشنامه ها در ایران ترجمه شده است؛ یکی از این آثار نمایشنامه «تشنگی و دونمایشنامه دیگر» است. او شخصیت هایش را در این سه نمایشنامه در موقعیت هایی قرار می دهد که در یک آن چهره واقعی شان برملا شد و باید تصمیم سخت برای ادامه زندگی بگیرند. همچنین از مفهوم عشق نیز در آن ها استفاده می کند.
نمایشنامه «تشنگی» از کلک شناوری روی دریا آغاز می شود؛ از سه تن از بازماندگان کشتی درهم شکسته ای که برخلاف تایتانیک به صخره مرجانی برخورد کرد و غرق شده است. سه نفری که سوار بر کلک برای زنده ماندن و نجات جان خود تلاش می کنند برای جرعه ای آب له له می زنند. یکی دریانوردی که بنابر عقاید قبیله اش برای فرار از خورده شدن توسط کوسه ها آواز می خواند، دیگری نجیب زاده ای که با حرف هایش جو را متشنج می کند و ترس را بیشتر می کند و زنی که برای رسیدن به آب حاضر به تن فروشی و گذشتن از با ارزشترین وسیله خود می شود. در بین ناامیدی، شک و تردید نسبت به یکدیگر، تلاش برای زندگی و رسیدن به آب با مرگ زن رقاصه امیدی در دل آن ها زنده می شود که به زودی از بین می رود.
رقاصه: آب می تونست زندگی مارو نجات بده. اون یه آدم کشه. مرد نجیب زاده: (با هوشمندی دیوانه واری) گوش کن. به نظر من اون باید آب ریخته باشه تو قمقمه ش. یه کم آب اونجا بود. اون نمی تونه همه شو خورده باشه. اوه، اون یه حقه باز یه تمام معناس! اون آواز خوندنش... فقط یه پوشش یود. وقتی ما نگاه نمی کنیم آب می خوره. ولی دیگه نمی خوره، چون من مواظبشم. بهش نگاه می کنم! رقاصه: مواظبشی؟ خب، برای ما چه فایده ای داره؟ نگاهش کنی ما دیرتر می میریم؟ نه! بیا یه جوری ازش آب بگیریم. این تنها کاریه که باید بکنیم. مرد نجیب زاده: اون به ما آب نمیده. رقاصه: وقتی خوابید، ازش می دزدیم. مرد نجیب زاده: فکر نکنم بخوابه. هیچ وقت ندیدم بخوابه. تازه ما بیدارش می کنیم. رقاصه: (با خشونت) پس می کشیمش. حقشه که کشته بشه.
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
کارنامه ی «یوجین اونیل» پر از رکوردهای تاریخی است: او تنها نمایشنامه نویس آمریکایی است که «جایزه ی نوبل ادبیات» را از آن خود کرده و هم چنین، چهار بار برنده ی «جایزه ی پولیتزر» شده است.