کتاب روزالده

Rosshalde
مسافر
کد کتاب : 2038
مترجم :
شابک : 978-964291124-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 224
سال انتشار شمسی : 1393
سال انتشار میلادی : 1914
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

اسپرلوس
Rosshalde
کد کتاب : 26569
مترجم :
شابک : 978-9643310059
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 265
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1914
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

رزهالد
Rosshalde
کد کتاب : 96255
مترجم :
شابک : 978-6222475628
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 196
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1914
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

رسهالده
Rosshalde
کد کتاب : 97558
مترجم :
شابک : 978-9648223521
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 176
سال انتشار شمسی : 1389
سال انتشار میلادی : 1914
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 903
زودترین زمان ارسال : ---

مسافر
Rosshalde
کد کتاب : 16208
مترجم :
شابک : 978-9643204174
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1388
سال انتشار میلادی : 1914
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب روزالده اثر هرمان هسه

"روزالده" "یک داستان کلاسیک خواندنی" از "هرمان هسه” نویسنده ی مشهور آلمانی است که زندگانی یک مرد را روایت می کند. مردی که میان مسئولیت هایش نسبت به خانواده و عطش شخصی اش برای یک تکامل روحی در تنگنا قرار گرفته و این رشد معنوی تنها در بیرون مرزهای جامعه ی سنتی که در آن زندگی می کند یافت می شود.
در "روزالده" با وجود این که کاراکتر اصلی یک هنرمند موفق می باشد، پیرامون سلامت روحی و معنوی خود در عذاب است. یوهان فراگوت نام این هنرمند بسیار ثروتمند است و سرچشمه ی عذاب او یک ازدواج بسیار ناشاد با همسری است که به کل با او غریبه است. علاقه ی شدید فراگوت به فرزند دلبندش و ترس جدا شدن از او، هنرمند نگون بخت را در دیوار ملک مجللش در "روزالده" محصور ساخته است. با این حال زمانی که یک تراژدی غیرمنتظره دنیای او را به لرزه در می آورد، فراگوت سرانجام شجاعت این را پیدا می کند که حریم امن "روزالده" را رها کرده و به هندوستان، جایی که خود را از نو می یابد، سفر کند.
داستان "روزالده" انعکاسی از زندگی شخصی "هرمان هسه” بوده که به نوعی ناامیدی و فرسایش روحی اش را به دل کاغذ سپرده است. این داستان کوتاه، نگاه جالبی از زندگی افرادی که از برتری های خاصی در اوایل دهه هزار و نهصد میلادی برخوردار بودند، به دست می دهد و خط داستانی، در کنار بیماری و اندوه و انتهای یک پیوند زناشویی، زندگی روزمره را بررسی می کند. نقش یک دوست صمیمی و همچنین توصیفات مربوط به تلاش های متمرکز یک هنرمند از جنبه های قابل توجه "روزالده" می باشد.

کتاب روزالده

هرمان هسه
هرمان هسه، زاده ی ۲ ژوئیه ی ۱۸۷۷ و درگذشته ی ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی، ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوئیسی و برنده ی جایزه ی نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات بود.پدر هرمان، مدیریت موسسه ی انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر «هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ی ناشران کالو بود. کتاب خانه ی بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. او در سال ۱۹۱۲ به سوئیس مهاجرت کرد و در سال ۱۹۲۳ تابعیت آن کشور را پذیرفت و در همین زمان برای بار دوم ازدواج ...
نکوداشت های کتاب روزالده
Hesse's finest short story...This book's maturity, craftsmanship, and truthfulness recommend it as an outstanding work.
بهترین داستان کوتاه هسه ... بلوغ ، مهارت و حقیقت گویی این کتاب، آن را به عنوان یک اثر برجسته معرفی می کند.
Oregon Journal

Rosshalde shimmers with the vitality of a richly imagined existence.
روزالده با سرزندگی ناشی از یک حیات خیالی غنی می درخشد.
Atlanta Journal-Constitution

A kind of disguised biography, an account of Hesse's quite private turmoil on the eve of the war.
نوعی بیوگرافی در لباس مبدل ، روایتی از آشفتگی های شخصی هسه در آستانه جنگ.
Christian Science Monitor Christian Science Monitor

قسمت هایی از کتاب روزالده (لذت متن)
یک روز آلبرت با اصرار زیاد به پدرش، پی یر را برای گردش با خود برد. دیر بازگشتند. پدر و مادر نگران بودند. آلبرت علاقه یی به برادرش نداشت. از آن روز به بعد پی یر طراوت همیشه گی اش را نداشت. دکتر بیماری او را عصبی تشخیص داد. فراگوت که نقاشی جدیدش را تمام کرده بود، هیچ کسی را نداشت که آن را به وی نشان دهد و پی یر هم در بستر بود. سرانجام بر آن شد که آن را بفروشد و خرج سفر هند کند. با همسرش گفت وگو کرد و از رفتن گفت. آدله اندیشید و از تنهایی اش ترسید؛ ولی آلبرت با شنیدن این خبر خوش حال شد. و به پدر گفت: چه قدر خوب است که به سفر هندوستان می روی! پی یر در خواب بود. پدر از سر و صورت او طرحی زد؛ زیرا دوست نداشت در بیداری از وی طرحی بکشد. او هر روز درد و شکنجه کودکش را می دید اما نمی توانست کاری بکند. فراگوت به آدله گفت که هرجا می خواهد می تواند برود، ولی اسپرلوس به آن ها تعلق دارد. زن گفت: «پس این پایان اسپرلوس است.» فراگوت از داکتر شنید که بیماری پی یر درمان ناپذیر است و فقط باید او را در سکوت و آرامش تقویت کنند .آلبرت که در خانه پیانو می زد، به خواست مادر برای چند روز به مونیخ رفت. آدله فکر کرد که با رفتن شوهرش بی سروسامان خواهد شد. تعطیلات آلبرت هم رو به پایان بود و پی یر با مرگ دست وپنجه نرم می کرد. زن دیگر نمی توانست همسر را از رفتن باز دارد. سرانجام آن روز غم بار فرا رسید. پی یر ناباورانه جان سپرد. نقاش، چهره او را کشید و در باغ به یاد خاطرات شیرین او برای نخستین بار سخت گریست. فردای آن روز یوهان فراگوت که دیگر دل بسته گی یی به اسپرلوس نداشت لوازم سفرش را بسته بندی کرد و راهی هند شد. او تنها هنر خود را داشت و چشم امیدش به آینده بود.