گوته اصرار دارد که شعر حماسی با همه ی روی دادها در قالب گذشته برخورد می کند و درام بر خلاف آن تمامی کنش را معاصر می کند. بدین سان گوته تمایز سبکی حماسه و درام را معین می کند؛ درام نسبت به حماسه بر پایه ی بسیار بلندتری از انتزاع قرار می گیرد؛ درام گرد کشاکشی واحد متمرکز است؛ و هر آن چه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به کشاکش مربوط نباشد باید به عنوان عنصری آشوبنده و زاید کنار گذاشته شود. توان مندی درام نویسی چون شیکسپیر از برداشت متنوع و غنی او از کشاکش برمی آید. در مورد حذف همه ی جزئیاتی که به کشاکش مربوط نمی شود هیچ تفاوت بنیادی میان شیکسپیر و یونانیان نیست.
«زاویه ی دید»، داستان ها را به آثاری جدید تبدیل می کند و نشان می دهد ما به جای نیاز داشتن به مجموعه ای جدید از رویدادها، فقط به شیوه ای جدید برای نگاه کردن به آن ها نیاز داریم.
نوشتن یک داستان، مانند ساختن یک خانه است: ممکن است تمام ابزار و ایده های مورد نیاز را در اختیار داشته باشید، اما اگر پِی و و بنیان اثر محکم نباشد، حتی زیباترین سازه ها نیز دوامی نخواهند داشت.
کاراکترهایی پیچیده که وجهی تاریک در وجود آن ها به چشم می خورد
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
وقتی در حال نوشتن یک داستان هستید، باید تصمیم بگیرید که راوی قصه چه کسی است و داستان را برای چه کسانی تعریف می کند
هدف اصلی برای اغلب داستان سرایان این است که کاری کنند مخاطبین، داستان آن ها را کامل بخوانند
بخش داستایفسکی عالی است. لوکاچ بزرگ و ذهن نقاد و تیزبین.