1. خانه
  2. /
  3. کتاب پسر امپراطور یونجه برها

کتاب پسر امپراطور یونجه برها

4 از 1 رأی

کتاب پسر امپراطور یونجه برها

Emperor's son
انتشارات: هوپا
ناموجود
8000
درباره فاطمه فروتن اصفهانی
درباره فاطمه فروتن اصفهانی
در سال ۱۳۴۸ و در یکی از روزهای گرم تابستان شیراز که آن موقع ها مثل حالا زیاد هم گرم نبود در محله‌ای قدیمی و خانه‌ای بزرگ با اتاق‌های تو در تو و پنجره‌های شیشه رنگی در خانوادهای معمولی، معمولی اما اهل قصه و کتاب به دنیا آمدم. هنوز یادآوری شب‌هایی که دور بخاری نفتی می‌نشستیم و به قصه‌های پدرم گوش می‌کردیم و غرق در لذت پای بخاری به خواب می‌رفتیم، برایم شیرین است. خواب‌هایم آن شب‌ها پر از بوی نارنج بود و بوی قصه. بچه که بودم، زیاد اهل بازی با هم سن و سال‌هایم نبودم، دوست داشتم کتاب بخوانم و برای خودم قصه کتاب‌ها را بازی کنم و نقاشی‌شان را بکشم. سال‌ها از آن روزها گذشت.
در یکی از روزهای زندگی‌ام وقتی مادر شده بودم، ناگهان تصمیم گرفتم بنویسم و نوشتم، اول برای بزرگ‌ترها و بعدش باز هم ناگهان فکر نوشتن برای بچه‌ها به سرم افتاد و شدم این که هستم. خوب یا بدش را نمی‌دانم، بچه‌ها باید بگویند اما «نوشتن برای بچه‌ها بزرگ‌ترین معجزه زندگی من است».
قسمت هایی از کتاب پسر امپراطور یونجه برها

ماه پری کنار دست زن روی زمین نشست و روسری اش را روی صورتش انداخت. خیلی زود چند سکه و پول کاغذی کف دستش افتاد. صدای جرینگ جرینگ سکه ها که بلند شد، زن چادرش را کنار زد. ماه پری از ترس خودش را عقب کشید. از زیر چادر، پیرزن صورت سوخته ای دستش را گرفت. (ترس دختر اینجا وصف شدنی نیست.) ماه پری دستش را کشید، اما زور پیرزن آن قدر زیاد بود که دختر به طرفش کشیده شد. اینجا چه غلطی می کنی؟! این پارک منطقه ی منه. ماه پری آب دهانش خشک شده و زبانش به حلقش چسبیده بود، با صدایی که خودش هم نمی شنید گفت: «دنبال درخت گم شده ام می گردم!»

مقالات مرتبط با کتاب پسر امپراطور یونجه برها
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب پسر امپراطور یونجه برها" ثبت می‌کند