آدمیزاد یکه و تنها و بی پشت و پناه است و در سرزمین ناسازگار گمنامی زیست می کند که زاد و بوم او نیست، با هیچ کس نمی تواند پیوند و وابستگی داشته باشد. خودش هم می داند… می خواهد چیزی را لاپوشانی بکند، خودش را به زور جا بزند، گیرم مچش باز می شود: می داند که زیادی است. حتا در اندیشه و تکرار و رفتارش هم آزاد نیست. از دیگران رودرباستی دارد، می خواهد خودش را تبرئه کند. دلیل می تراشد، از دلیلی به دلیل دیگر می گریزد، اما اسیر خودش است، چون از خطی که به دور او کشیده شده نمی تواند پایش را بیرون بگذارد. گمنامی هستیم در دنیایی که دام های بیشماری در پیش ما گسترده اند، و فقط برخوردمان با پوچ است. همین تولید بیم و هراس می کند. در این سرزمین بیگانه به شهرها و مردمان کشورها و گاهی زنی برمی خوریم، اما باید سر به زیر دالانی که در آن گیر کرده ایم بگذریم. زیرا از دو طرف دیوار است و در آنجا ممکن است هر آن جلومان را بگیرند و بازداشت بشویم چون محکومیت سربسته ای ما را دنبال می کند و قانون هایی که به رخ ما می کشند، و کسی هم نیست که ما را راهنمایی بکند. باید خودمان کار خودمان را دنبال کنیم. به هر کس پناه می بریم از ما می پرسد: “شما هستید؟” و به راه خودش می رود. پس لغزشی از ما سر زده که نمی دانیم، و یا به طرز مبهمی از آن آگاهیم. این گناه وجود ماست. همین که به دنیا آمدیم در معرض داوری قرار می گیریم، و سرتاسر زندگی ما مانند یک رشته کابوس است که در دندانه های چرخ دادگستری می گذرد. بالاخره مشمول مجازات اشدی می گردیم و در نیمروز خفه ای، کسی که به نام قانون ما را بازداشت کرده بود گزلیکی به قلب مان فرو می برد و سگ کش می شویم. دژخیم و قربانی هر دو خاموشند.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
داستان های «فرانتس کافکا»، معنی هایی را در خود جای داده اند که تنها پس از مطالعه ی چندباره ی آثار او برای مخاطبین آشکار می شوند.
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
مخاطبین امروزی می توانند قدردان براد باشند که آثار کافکا را نگه داشت ولی واقعیت امر این است که کتاب محاکمه به خاطر «یک خیانت در امانت» در دسترس ما است
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.
الان این کتاب رو صادق هدایت نوشته یا کافکا 😄
اثر درخشانی دیگر از کافکای بزرگ... علی اصغر حداد در نشر ماهی ترجمه بهتری داره... جهان کافکا فقط توسط دوستانی درک میشه که از "زرد خوانی" و "ابتذال نامه ها" فاصله دارند،برای سرگرمی،کافکا نخوانید!
در این کتاب، کافکا نگرشِ تاریک و متفاوتی را درباره زندگی و دنیا، خدا و نظام قانونی در قالب داستانی کوتاه، تکاندهنده و نمادین بیان میکند. همچنین بخشی با عنوان "پیام کافکا" نوشته صادق هدایت، در کتاب موجود است که مقالهای از زندگینامه و نقد و بررسی آثار کافکا میباشد. (توجه کنید در این مقاله داستانِ بسیاری از آثار اسپویل میشود.)
نتونستم تمومش کنم ، اون دستگاه خال کوبی رو، روی مغزم حس میکردم .😬
مطالعهی کتابهای کافکا اعصاب پولادین طلب میکنه...این سبک کتابها رو درک نمیکنم اصلا