معشوق هم ممکن است از هر سنخی باشد. عجیب و غریب ترین آدم ها هم می توانند محرکی برای عشق باشند. پیرمردی که دست و پایش می لرزد می تواند هنوز هم عاشق دختری غریبه باشد که بیست سال پیش در بعدازظهری توی کوچه های چیهاو دیده بود. کشیش ممکن است عاشق زنی گمراه شود. معشوق می تواند حقه بازی با سرووضعی ژولیده باشد و دست به هر کار بدی زده باشد. بله، عاشق هم مثل باقی آدم ها اینها را می بیند، اما کارهای معشوق ذره ای در میزان عشقش اثر نمی کند. آدمی خیلی معمولی می تواند محرک عشقی دیوانه وار و پرشور شود، عشقی به زیبایی زنبق های سمی مرداب. آدمی خوش قلب می تواند محرکی برای عشقی حقارت بار و آزارنده باشد یا دیوانه مردی که تند و نامفهوم حرف می زند می تواند در درون کسی چکامه ای لطیف و بی تکلف را طنین انداز کند. بنابراین تنها خود عاشق است که قدر و منزلت عشق را تعیین می کند.
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
کتاب کوچکی است با نگرشی خاص به مقوله عشق. سبک نگارشی کتاب ممکن است با ذائقه همه جور نباشد
روایت داستان متفاوتتر از بقیه کتابهایی که تا الان خوندم بود یه دلربایی خاصی داشت همینطور قصه اش نو و جالب بود
سلام ، باتوجە بە پاتویی بودن جلد نشر بیدگل و جیبی بودن ماهی ایا نشرماهی سان سور کردە کتابو ؟
درود . خیر. فونت نشر ماهی ریزتر هست درحالی که فونت نشر بیدگل بسیار درشتتر و خطوط کمتری در صفحه جای گرفته. همچنین ترجمه نشر ماهی به نظر بنده بهتر بود. چون هردو ترجمه این اثر رو دارم میگم!
نظرات رو که میخونم خیلی برام جالب و هیجان انگیزه این دیدگاههای متفاوتی که به یه موضوع یاداستان واحد داریم ما آدما. این کتاب از نظر بعضی خوانندهها کسل کننده بوده ولی برای من جوری جذاب بود که وسط خونهتکونی عید تو دو روز تمومش کردم
نظرات رو که میخونم خیلی برام جالب و هیجان انگیزه این دیدگاههای متفاوتی که به یه موضوع یاداستان واحد داریم ما آدما. این کتاب از نظر بعضی خوانندهها کسل کننده بوده ولی برای من جوری جذاب بود که وسط خونهتکونی عید تو دو روز تمومش کردم.
برای من کاملا غیر جذاب بود.
روایت راوی داستان آرام و جذب کننده است. کتاب تصویر سازی و شخصیت پردازی خوبی دارد. که باعث میشود شما داستان خوبی بخوانید و از خواندنش لذت ببرید.
داستان یک ساختمان متروکه را میگوید که روزی روزگاری برای خودش رونقی داشته است و حالا به این روز در آمده است. در آواز کافهی غم بار شما اتفاقات آدم هایی که به ساختمان رونق داده اند و این رونق را از آن گرفته اند میخوانید.
شاید لحظه آخر سکانس تماشایی باشگاه مشتزنی رو بتونید تصور کنید... شاید آخرین لحظه و آخرین خطوط کتاب زندان قفقازی... شاید بهتره ترکیب منفی تمام این لحظات رو تصور کنید ولی عشق آیا در لحظه آخر جوابی یکسان به همه میدهد؟
توضیح کتاب اشتباهه.لطفا اصلاح کنید.ممنون
سلام و وقت به خیر. متشکریم از تذکر شما. اصلاح شد.
کتابی با نگاه به مسایل انسانی , عشق و خیانت. مجموعه ای از شخصیتهای عجیب🙂
قیامته این کتاب