کتاب نفرت بازی

The Hating Game
  • 15 % تخفیف
    270,000 | 229,500 تومان
  • موجود
  • انتشارات: آموت آموت
    نویسنده:
کد کتاب : 2985
مترجم :
شابک : 978-6003840478
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 456
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد دریافت جایزه ی بهترین کتاب عاشقانه گودریدز سال 2016

از کتاب های پرفروش USA Today

معرفی کتاب نفرت بازی اثر سالی تورن

کتاب نفرت بازی، رمانی نوشته ی سالی تورن است که نخستین بار در سال 2016 انتشار یافت. لوسی هاتن همیشه مطمئن بوده که می تواند مقام ریاست را به دست آورد. او جذاب و مهربان است و به این موضوع افتخار می کند که همه در محل کار، او را دوست دارند. همه به جز مردی غیرصمیمی، کاربلد و کمی ترسناک به نام جاشوا تمپلمن. و البته این احساس کاملا دوطرفه است. این دو شخصیت که در محل کار مجبورند چهل تا پنجاه ساعت در هفته را در کنار هم بگذرانند، با یکدیگر وارد یک بازی اعتیادآور، مضحک و بی پایان برای اثبات برتری خود به دیگری می شوند. اگر لوسی بازی را ببرد، رئیس جاشوا خواهد شد و اگر ببازد، استعفا خواهد داد. اما چرا لوسی ناگهان رویاهایی عجیب و پرحرارت را درباره ی جاشوا می بیند؟ و چرا هر بار برای رفتن به محل کار، به شکلی لباس می پوشد که انگار به یک قرار عاشقانه می رود؟

کتاب نفرت بازی

سالی تورن
سالی تورن، نویسنده ای استرالیایی است. اولین رمان او با نام «نفرت بازی» در بیش از بیست و پنج کشور به فروش رسیده و اقتباسی سینمایی از آن در حال ساخت است. سالی تورن به همراه همسرش در کانبرا زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب نفرت بازی
It will have readers rooting for both Lucy and Joshua in whatever games they play.
این اثر باعث می شود مخاطبین در هر بازی ای که لوسی و جاشوا در حال انجام هستند، از هر دوی آن ها طرفداری کنند.
Library Journal Library Journal

A breezy tale perfect for a day at the beach.
داستانی نشاط بخش که برای گذراندن روزی در ساحل، بی نقص است.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

One of the best I’ve read, ever.
یکی از بهترین داستان هایی که تا به حال خوانده ام.
Kristan Higgins, New York Times bestselling author

قسمت هایی از کتاب نفرت بازی (لذت متن)
این حقیقتی شناخته شده در تمام دنیاست که کارمندان ترجیح می دهند اسکلت موش بخورند تا این که در فعالیت های گروهی شرکت کنند.

می خواهم بدانم چه در مغزت می گذرد. می خواهم سرت را مثل یک لیمو آبلمبو کنم.

او در جواب من، لبخند نزد و یک جورهایی احساس می کنم لبخندم را از آن موقع در جیب پیراهنش این ور و آن ور می برد. او یک امتیاز از من جلوست.