با مجموعه ای غافلگیرکننده از شخصیت هایی دوست داشتنی و قابل همذات پنداری.
غافلگیرکننده نخواهد بود اگر مخاطبین، این کتاب را به عنوان یکی از بهترین آثاری که امسال خوانده اند، انتخاب کنند.
کتابی که صد در صدش احساس است، از ابتدا تا انتها.
از ته دل مطمئنم علاقه ی هلن به ویلنز برای این بود که طبق نقشه ی «بی» خودش می خواست الهام بخش یک ستاره راک بشود. هر بار که به کنسرتی می رفتیم، جلوتر از جمعیت نزدیک سن می ایستاد و عقب و جلو می رفت تا بتواند توجه خواننده اصلی را جذب کند. هر چند کار هوشمندانه ای نبود من معمولا در بار می نشستم و نظاره گر این وضعیت مسخره بودم.
دیگر شنیدن هیچ صدایی ممکن نبود، انگار گوش هایم مال خودم نبود، صدای خودم مفهومی نداشت، نفس هایم ارزشی دو چندان داشت و لرزی سر تا سر وجودم می گفت روزی متفاوت خواهم داشت.
آیا مغزم داشت از کار می افتاد؟ آیا داشتم از خود بیخود می شدم؟ این نبض است که در سرم می زند یا چیزی و کسی به سرم ضربه می زند؟ هم سنگین و هم سبک هستم و گاه احساس سرما می کنم و گاه گرما. آیا سز می تواند مرا از بحرانی که در آن هستم دربیاورد؟