کتاب کاش کنارم بودی

Wish You Were Here
کد کتاب : 9234
مترجم :
شابک : 978-600-253-355-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 309
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

بهترین رمان عاشقانه ماه آگوست 2017 به انتخاب گودریدز

از کتاب های پرفروش USA TODAY

معرفی کتاب کاش کنارم بودی اثر رنه کارلینو

کتاب کاش کنارم بودی، رمانی نوشته ی رنه کارلینو است که اولین بار در سال 2017 چاپ شد. شارلوت دهه ی دوم زندگی خود را در جست و جوی فرصتی برای یافتن معنا سپری کرده است. او روزی با نقاشی جذاب، خوشتیپ و اسرارآمیز به نام آدام آشنا می شود. حرف ها و کارهای آدام نویدبخش است اما با طلوع خورشید، آدام نیز شارلوت را ترک می کند و او را به این فکر می اندازد که شانس بدش در رابطه با مردان، فقط به خاطر تصمیم های اشتباه خودش است. ماه ها بعد، رابطه با مردی به نام ست در حال تبدیل شدن به چیزی معنادار است اما شارلوت همچنان نمی تواند از فکر کردن به آن شب جذاب در کنار آدام دست بردارد. اما چرا؟ زمانی که شارلوت به دنبال جواب این پرسش است، درمی یابد که وضعیتش با آدام بسیار پیچیده تر از چیزی است که فکرش را می کرد.

کتاب کاش کنارم بودی

رنه کارلینو
رنه کارلینو، فیلمنامه نویس و نویسنده ی پرفروش آمریکایی است. کتاب های او بیشتر به زندگی زنان می پردازد. کارلینو با برجسته ترین نهادهای انتشاراتی ایالات متحده همکاری داشته است. او به همراه همسر و دو پسرش در کالیفرنیای جنوبی زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب کاش کنارم بودی
With a surprising cast of lovable and relatable characters.
با مجموعه ای غافلگیرکننده از شخصیت هایی دوست داشتنی و قابل همذات پنداری.
Karina Halle, New York Times bestselling author

It would not be surprising if readers picked this book as one of their top reads this year.
غافلگیرکننده نخواهد بود اگر مخاطبین، این کتاب را به عنوان یکی از بهترین آثاری که امسال خوانده اند، انتخاب کنند.
Romantic Times

One hundred percent feelings, beginning to end.
کتابی که صد در صدش احساس است، از ابتدا تا انتها.
USA Today USA Today

قسمت هایی از کتاب کاش کنارم بودی (لذت متن)
از ته دل مطمئنم علاقه ی هلن به ویلنز برای این بود که طبق نقشه ی «بی» خودش می خواست الهام بخش یک ستاره راک بشود. هر بار که به کنسرتی می رفتیم، جلوتر از جمعیت نزدیک سن می ایستاد و عقب و جلو می رفت تا بتواند توجه خواننده اصلی را جذب کند. هر چند کار هوشمندانه ای نبود من معمولا در بار می نشستم و نظاره گر این وضعیت مسخره بودم.

دیگر شنیدن هیچ صدایی ممکن نبود، انگار گوش هایم مال خودم نبود، صدای خودم مفهومی نداشت، نفس هایم ارزشی دو چندان داشت و لرزی سر تا سر وجودم می گفت روزی متفاوت خواهم داشت.

آیا مغزم داشت از کار می افتاد؟ آیا داشتم از خود بیخود می شدم؟ این نبض است که در سرم می زند یا چیزی و کسی به سرم ضربه می زند؟ هم سنگین و هم سبک هستم و گاه احساس سرما می کنم و گاه گرما. آیا سز می تواند مرا از بحرانی که در آن هستم دربیاورد؟