کتاب بازی زندگی

The Game of Lives
(شکارچیان مجازی 3)
کد کتاب : 32211
مترجم :
شابک : 978-6004628136
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 326
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

«جیمز دشنر» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب بازی زندگی اثر جیمز دشنر

کتاب «بازی زندگی» رمانی نوشته «جیمز دشنر» است که اولین بار در سال 2015 به چاپ رسید. «مایکل» و دوستانش به ماجراجویی دیگری می روند تا با مشکلاتی هم در دنیای واقعی و هم در دنیای مجازی مواجه شوند. «مایکل» باید اختلاف های خود را با دو نفر حل کند: اولی، مأموری از بخش «امنیت ویرت-نت» (VNS) است و دیگری، کسی نیست جز «کین» که به صورت تصنعی توسط VNS به وجود آمد. اما ماجرا آنطور که به نظر می رسد، نیست. در این داستان هیجان انگیز از «دشنر»، تراژدی رقم می خورد، انگیزه ها آشکار می شود، و دشمنان به دوستان تبدیل می شوند. «دشنر» از تمام پتانسیل داستان های قبلی استفاده می کند و روایتی نفسگیر و پرحادثه را به وجود می آورد که مخاطبین را به سفری به یاد ماندنی و مهیج می برد.

کتاب بازی زندگی

جیمز دشنر
جیمز اسمیت دشنر، زاده ی 26 نوامبر 1972، نویسنده ی آمریکایی است.دشنر در جورجیا به دنیا آمد و یکی از شش فرزند خانواده بود. او در 10 سالگی قادر بود تا با ماشین تحریر والدینش به خوبی تایپ کند.دشنر به منظور تحصیل در دانشگاه بریگام یانگ از جورجیا به یوتا نقل مکان کرد و از این دانشگاه در رشته ی حسابداری فارغ التحصیل شد. کتاب های او برای مخاطبین نوجوان هستند و اغلب در ژانرهای ماجرایی و علمی تخیلی قرار دارند.جیمز دشنر به همراه همسر و چهار فرزندش در یوتا زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب بازی زندگی
A fitting end to an exceptional trilogy.
پایانی درخور بر سه گانه ای استثنایی.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

An electrifying adventure.
یک ماجراجویی هیجان انگیز.
Barnes & Noble

A world of hyper-advanced technology, cyber terrorists, and gaming beyond your wildest dreams.
جهانی از فناوری فوق پیشرفته، تروریست های سایبری، و بازی های ویدیویی فراتر از عجیب ترین رویاهامان.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب بازی زندگی (لذت متن)
با ما بیا. اگه دوست داری اون دو تا دوستت رو هم با خودت بیار. اگه «کین» بیاد سراغمون، میتونی کمکمون کنی. البته بقیه این «تانژانت ها» باید همینجا بمونن. شرمنده ام، ولی معلومه که میخوان شکارچیان مجازی رو از بین ببرن و ما اجازه نمیدیم همچین اتفاقی بیفته.

«مایکل» به خودش لرزید. تماشای دختربچه ای که مثل آدم بزرگ ها حرف می زد، واقعا هولناک بود. «برایسون» و «سارا» شانه به شانه «مایکل» در دو طرفش ایستاده بودند.

«مایکل» فکر کرد لزومی ندارد از دخترکی دوازده ساله بترسد و گفت: «میتونی بری. برو رفیق هات رو جمع کن و از اینجا برید. اگه ضد «کین» باشین، کاری به کارتون نداریم.» اما به ماجرای شکارچیان مجازی اشاره ای نکرد.