با ظرافت، پر پیچ و خم، و تشویش آور.
پژوهشی عمیق درباره ی یک خرده فرهنگ و مجموعه ای خیره کننده از عواطف.
تأملی چندوجهی بر قدرت ماندگار و تأثیرگذار گذشته.
در ساختمان را با کلیدش باز می کند و یک دقیقه ای در فضای میان در های بسته ی آپارتمان همدیگر را سخت در آغوش می کشیم. به نظرم چون زندانی می آید، همچون قفسی، تابوتی، گویی دو فضانوردیم که در مسیرشان به سوی ماه به هم بسته شده اند.
آنجا ایستاده ام و این اولین بار نیست که چنان احساس سبکی می کنم که گویی جاذبه ای در کار نیست، اما بی وزنی من از اندوه و ترس است.
مرغی دریایی در آب شیرجه می زند و آنچه را می خواهد، به چنگ می آورد. کنار هم نشسته ایم رو به دریا، شکم صاف و برنزه اش چون آینه ای است رو به روی اقیانوس.