کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود

Fortune Smiles
کد کتاب : 1618
مترجم :
شابک : 978-6004610100
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 270
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2009
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

برنده جایزه ملی کتاب آمریکا 2015

برنده جایزه Story

معرفی کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود اثر آدام جانسون

کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی آدام جانسون است که نخستین بار در سال 2009 وارد بازار نشر شد. جانسون در این اثر که اولین کتابش بعد از رمان «پسر سرپرست یتیم خانه» به حساب می آید، همچنان به شخصیت هایی می پردازد که صدایشان کمتر به گوش دیگران می رسد و چیزی را ارائه می کند که همه ی ما از داستان ها توقع داریم: راهی جدید برای نگاه به دنیایمان. در داستان های جذاب این کتاب، از عشق و فقدان، بلایای طبیعی، تأثیرات تکنولوژی و چگونگی تأثیر سیاست بر زندگی افراد سخن به میان می آید. در یکی از داستان ها، مردی که سابقا رئیس زندانی در آلمان شرقی بوده، به شدت گذشته اش را انکار می کند حتی اگر قطعاتی از این گذشته، به در خانه اش فرستاده شوند؛ در داستانی دیگر، برنامه نویسی به تصویر کشیده می شود که همسرش، بیماری نادری دارد و فقط به شکلی بسیار عجیب کمی آرام می شود؛ و در داستانی دیگر، مردی جوان در لوییزیانای طوفان زده به دنبال مادر فرزندش می گردد.

کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود

آدام جانسون
آدام جانسون، زاده ی ۱۲ ژوئیه ی ۱۹۶۷ در داکوتای جنوبی آمریکا، نویسنده ی رمان و داستان های کوتاه و برنده ی جایزه های ادبی مختلف است.آدام، مدرک کارشناسی اش در رشته ی روزنامه نگاری را در سال 1992 از دانشگاه دولتی آریزونا دریافت کرد و دکترای زبان انگلیسی اش را در سال 2000 از دانشگاه فوریدا گرفت. او در حال حاضر، استادیار نویسندگی خلاق در دانشگاه استنفورد است.
نکوداشت های کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود
Riveting, and written with a timeless quality.
هیجان انگیز و نوشته شده با کیفیتی ماندگار.
Goodreads

Superb... explosive.
شگرف... طوفانی.
The Wall Street Journal

One of the most original and compelling voices in contemporary American fiction.
یکی از بدیع ترین و هیجان انگیزترین صداها در داستان های آمریکایی معاصر.
Entertainment Weekly Entertainment Weekly

قسمت هایی از کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود (لذت متن)
اما حقیقت اینه که لازم نیست حتما بمیری تا بفهمی روح بودن چه حسی داره.

ما قصه گو بودیم. رد و بدل کردن داستان، اوقات خوبمون رو شکل می داد. این چیزی بود که ازدواجمون رو پایدار نگه داشت تا این که، گمون کنم، داستان ها دیگه کافی نبودند.

اون توی آپارتمان بغلی زندگی می کنه و دوتا دختر، یک وبلاگ موسیقی و رابطه ای متعهد با الکل داره.