کتاب اعزام مجدد

Redeployment
کد کتاب : 2025
شابک : 9786-00764227-6
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 296
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : ---

برنده جایزه ملی کتاب آمریکا 2014

از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز

برنده جایزه ادبی دابلیو. وای. بوید

برنده جایزه وارویک در سال 2015

معرفی کتاب اعزام مجدد اثر فیل کلی

کتاب «اعزام مجدد» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی «فیل کلی» است که اولین بار در سال 2014 انتشار یافت. در داستان های این مجموعه، شخصی به دنبال مجازات شدن برای قتلی است که مرتکب نشده، با این امید که بهترین دوستش از خطر رهایی یابد؛ شخصیتی دیگر درباره ی تجاربش از جمع کردن بقایای سربازان آمریکایی و عراقی سخن می گوید؛ یک کشیش به خاطر کارهای سرهنگی بی رحم، سوالاتی را درباره ی باورهای خود در رابطه با مذهب و یافتن آرامش از طریق آن مطرح می کند؛ و یک افسر تدارکات مأموریت می یابد تا از طریق یاد دادن بیسبال به عراقی ها، زندگی آن ها را بهبود بخشد. داستان های این مجموعه، از یکنواختی، بروکراسی، دوستی و خشونتی پرده برمی دارد که زندگی روزمره ی سربازان در جنگ را شکل می دهد و همچنین از انزوا، احساس پشیمانی و استیصالی سخن می گوید که هنگام بازگشت سربازان به خانه، آن ها را همراهی می کند.

کتاب اعزام مجدد

فیل کلی
کلی در سال های 2005 تا 2009 در نیروی تفنگداران دریایی ایالات متحده خدمت کرده است. او در سال های 2007 تا 2008 به استان الانبار اعزام شده بود. وی در مدت چهار سال با پژوهش های دقیق و بسیار ریزبینانه داستان های این کتاب را نوشته است و یکی از بهترین آثار را در زمینه داستان های نظامی و شرح وقایع جنگ خلق کرده است.
نکوداشت های کتاب اعزام مجدد
Written with a hard-eyed realism and stunning emotional depth.
نوشته شده با رئالیسمی بی پرده و ژرفای عاطفی خیره کننده.
Amazon Amazon

With vivid characters and biting dialogue.
با شخصیت های ملموس و دیالوگ های گزنده.
Booklist Booklist

Klay is able to surprise and provoke.
«کلی» قادر به غافلگیر کردن و برانگیختن مخاطبین است.
Wall Street Journal Wall Street Journal

قسمت هایی از کتاب اعزام مجدد (لذت متن)
وقتی خدمتمون تموم شد، ما رو به پایگاه هوایی «التقدم» بردند؛ این پایگاه تدارکاتی وسط بیابونه و یه جورایی فشار روحیمون رو کم می کنه. دقیق نمی دونم معنیش چیه. کم کردن فشار روحی یا چیزی شبیه به این. ما این رو به معنی دوش گرفتن، پشت سر هم سیگار دود کردن و بازی ورق می دونستیم. بعد ما رو بردن کویت و سوار یه هواپیمای تجاری شدیم تا به خونه برگردیم.

قبلش توی یه منطقه ی جنگی بدون دفاع بودید و بعد روی یه صندلی مخملی می شینید و به سیستم تهویه ی هوا نگاه می کنید و فکر می کنید این دیگه چه کوفتیه؟ یه تفنگ تک تیرانداز بین زانوهاتون دارید و بقیه هم همینطور. بعضی از تفنگدارای دریایی، تپانچه ی «ام9» دارن، اما اونا سرنیزه ی شمارو می گیرن چون اجازه ندارید توی هواپیما چاقو همراهتون داشته باشید. با این که دوش گرفتین، ولی همه لاغر و کثیف به نظر می آیید. چشم های همه ی سربازها گود افتاده و شلوارک های ارتشیشون کهنه و چرکه. اون جا می شینی، چشم هاتو می بندی و فکر می کنی.

سعی می کنی به خونه فکر کنی، بعد خودتو توی شکنجه گاه می بینی. بقایای افراد جوخه رو که توی جعبه ی فلزی تفکیک می شن و اون یاروی عقب افتاده رو توی زندون می بینی که مثل یه مرغ قدقد می کنه. پایین سرش مثل نارگیل کوچیک شده و این حرف دکتر رو یادت می اندازه که اونا به جمجمه اش تیر زدن. با این حال هیچ اهمیتی نداره.