چرا سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه نیاز خاصی به مفهوم پردازی دارد؟ در پاسخ می توان به دو دلیل اصلی اشاره کرد: ( ۱ ) بررسی سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه مسائل خاصی برای تحلیل گران سیاست خارجی پیش می آورد؛ و ( ۲ ) پژوهندگان سیاست تطبیقی و سیاست بین الملل هنگام پاسخگویی به این مسائل، توجه کافی به نیازهای مفهومی ندارند. عموم پژوهشگران معترفند که فرایند نوسازی در کشورهای تازه تاسیس موجب بروز مسائل فکری، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روان شناختی می شود. پژوهندگان علم سیاست در زمینه بررسی « توسعه سیاسی » ( ۲۶) یا « نوسازی سیاسی » ( ۲۷) با نظر به سیاست داخلی جوامع در حال توسعه، بحث های مفهومی و روش شناختی فراوانی کرده اند ولی تا زمان نگارش این سطور، تلاش اسلوب مند پایداری برای مفهوم پردازی درباره سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه صورت نگرفته است. بی آنکه مدّعی باشم تحلیل سیاست خارجی جوامعی را که دیرتر از دیگران پا به راه نوسازی گذاشته اند باید از رشته کلّی تجزیه و تحلیل سیاست خارجی جدا کرد، اعتقاد دارم توجه به مسائل خاصی که دست و پاگیر تحلیل گران علاقه مند به سیاست خارجی این جوامع است اهمیت بسیار دارد. دلایل چندی برای این اعتقاد وجود دارد: ( ۱ ) نظام بین المللی از نظر تاریخی و فرهنگی، غربی است؛ ( ۲ ) کشورهای تازه تاسیس آسیا و افریقا عمدتا تازه وارد نظام بین المللی شده اند؛ ( ۳ ) از همین رو در مقدمات، مفروضات، سنّت ها و تجربیات دولت های ملّی غرب سهیم نیستند؛ و ( ۴ ) این تفاوت های فرهنگی و تاریخی در قالب ارزش ها، ایستارها، فرایندها، ابزارها، راهبردها و سبک های سیاست خارجی آنها نمود می یابد. برای نمونه، کشورهای مسلمان خاورمیانه مانند دیگر دولت های در حال توسعه تنها همین اواخر با خود مفهوم « سیاست خارجی » آشنا شده اند. اینجا مجال آن نیست که درباره برداشت اسلامی سنّتی از دولت، حقوق، ملّت و جهان سخن بگوییم. تنها کافی است یادآور شویم که از دید مسلمانان نخستین، اسلام صرفا « یگانه مذهب راستین، جهانی و واپسین » نبود بلکه شالوده برداشت آنها را از « نظام بین المللی » نیز تشکیل می داد...
بسیار کتاب عالی و مستندی است که در زمینه سیاست خارجه که از زمان صفوی تا بعد از انقلاب ۵۷ را روایت میکند و حاصل سالها تحقیق و پژوهش این نویسنده است